درسی از فرهنگ برای مقامات وزارت فرهنگ
نویسنده: قاری عتیق الله ساکت
23.01.08
بحث تهاجم فرهنگی امروز بدون درنظرداشت واقعیتهای ملموس جامعه کنونی ما بعضأ از سوی بعضی افراد و حلقات مختلف عنوان میگردد حتی بعضأ مقامات بلندپایهء وزارت فرهنگ که اساسأ ایشان بلحاظ اشتغال درین عرصه و بدست آوردن حقوق و امتیازات مادی ازین مدرک، باید دارای دانش و معرفت کافی در باب فرهنگ باشند، متأسفانه که ایشان نیز با انتفاد کردن از یک تعداد رسانه ها کیسهء خالی مغز خود را در ارتباط مشغله و مسؤلیت که دیریست برایشان سپرده شده، به نمایش گذاشتند.
بایدگفت که گروه های مخالف دولت هم زمانی که پیروان خود را در برابر دولت و متحدین اش تسلیح و برای انتحار آماده میسازند، ازین بیشتر چیزی برای تبلیغ ندارند که گویا فرهنگ و دین ما در معرض هجوم کافران قرار گرفته است. اما سؤال اصلی اینجاست که آیا براستی تهاجم فرهنگی به معنای واقعی کلمه در کشور ما وجود دارد یاخیر؟ ما برای این که به حقیقت این مطلب دسترسی پیدا کنیم در قدم اول لازم میدانیم تا تهاجم فرهنگی را لغت به لغت تجزیه و بعد ترکیب آنرا که از یک جا شدن تهاجم و فرهنگ چه مفهوم بدست میاید، مورد بررسی قرار میدهیم تا در روشنایی آن درست قضاوت بعمل آید که آیا واقعأ چیزی بنام تهاجم فرهنگی در کشور ما وجود دارد یاخیر.
1 تهاجم چیست؟ تهاجم لغت عربی از باب تفاعل بوده که به معنی یورش و حمله کردن میان دو طرف است.
2 فرهنگ چیست؟ فرهنگ به قول جامعه شناس غربی "هرسکویتس" عبارت از راه وروش زندگی مادی و معنوی یک قوم است. بنأ آنچه از یکجا شدن این دو واژه بدست میاید، معنای آن راه، روش، عقیده و طرز فکر همدیگررا درمعرض هجوم قرار دادن و از بین بردن است.
لازم به تذکر است که بحث تهاجم فرهنگی قبلأ توسط مبارزین چون سیدجمال الدین افغانی، سید قطب، اقبال لاهوری و بیشتر ازهمه بوسیلهء دکتر شریعتی مطرح شده است.
بعنوان مثال اقبال میگوید:
شرق را ازخود برد تقلیدغرب بایداین اقوام را تنقید غرب
قوت مغرب نه ازچنگ ورباب نی ز رقص دختران بی حجاب
قوت مغرب ازعلم وفن است ازهمین آتش چراغش روشن است
علم وفن را ای جوان شوخ وشنگ کله میباید نه مفتون فرنگ
میبینیم که غربزدگی، تأثیرپذیری ازشؤونات و رسوم باصطلاح فرنگی یکی از مسایل داغ عصر اقبال بوده که به آن شدیدأ حمله میکند و جوان شرقی را از تقلیدهای کورکورانهء ایشان بر حذرمیدارد. همینگونه دکتر شریعتی همواره دربرابر این موضوع خیلیها حساس بوده و موضوع تهاجم فرهنگی را بگونهء مفصل در بحث های خود بیان کرده است. ولی حالا یک عده افراد باسواد جامعهء ما که آثار این بزرگان را تنها روخوانی کرده اند، به تقلید ازیشان شعار ها و تحلیلهای ایشانرا که منحصر به ظروف زمانی و مکانی خودشان بوده بدون درنظرداشت اصل امانتداری، با چشمان بسته و دهان باز فریاد میزنند که مردم ما درمعرض طوفان تهاجم فرهنگی غربیان و بیگانگان قرار دارند! فکر میکنم همچو اصطلاحات وارداتی وعاریتی برای بعضی ها که معنای تهاجم فرهنگی را درست غور نکرده اند، جنبهء نمایشی دارد که باکاربرد این الفاظ میخواهند خودرا درچشم دیگران زیادتر آگاه به مسایل اجتماعی وسیاسی وانمود کنند تا مردم فکر کنند که جناب شان هم درخط پای مبارزین شرق مثل شریعتی، اقبال لاهوری، سید جمال وغیره روان بوده وازافکار ایشان زیاد متأثرشده اند. ولی بیایید با درنظرداشت معنای تهاجم وفرهنگ وترکیب آن که در بالا گذشت، برای یک لحظه باخود بیاندیشیم واین سؤال را ازخود بپرسیم که مگر کدام هندوستانی بالای ما هجوم آورده و مارا به جبر وادار کرده که شما حتمأ درامه های ما را تماشا کنید؟ کدام اروپایی جوانان مارا تحت فشار قرارداده که حتمأ طرز پوشیدن لباس تان را مثل ما درآورید ولبهء بطلونهای خود را تارتار نموده پوده بسازید؟ کدام آمریکایی ازجوان افغانی ما درخواست نموده که بر روی بازوی خود نقش گژدم و شیر را نقش بزند؟ کدام ایرانی آمده و مردم مارا واداشته که اعلانات تجارتی تانرا بنام اعلانات بازرگانی نشر کنید وبجای وزارت انکشاف دهات، اصطلاح مارا "وزات توسعهء روستا ها" بکار ببرید؟
واقعیت اینست که ما بی آنکه کسی درصدد هجوم بر فرهنگ، تغیر زبان، و یا طرز زندگی ما باشد، ما خود در اثر فقر فرهنگی که داریم، طوعأ وکرهأ به تقلید از دیگران میپردازیم که سرمنشأ بعضی ازین تقالید دستان خالی ما درعرصهء صنعت، اقتصاد وهنر است.
یک نکته را باید پیش ازپیش درین مقاله برجسته ساخت وآن اینکه تقلید انسانها از راه و روش همدیگر به معنی تبعیت ازفرهنگ دیگران گاهی یک ضرورت حیاتی جوامع انسانی است وانسانها ازتعمیل آن ناگذیراند. چرا ما امروز از اکثر تولیدات صنعتی که دراصل ازجملهء دستاوردهای جوامع غیر اسلامی وجزء فرهنگ مادی ایشان است، استفاده میکنیم؟ چرا از تلویزیون، تیلفونهای همراه، موتر وسایروسایل تولید شدهء دیگران همه را دربست به کشور خود آورده ازانها کار میگیریم بخاطری که به آنها شدیدأ نیاز داریم. بنأ یکی تقلید ازفرهنگ دیگران برمبنای ضرورت است که یک امر طبیعی است ودیگری تقلید برمبنای تجمل، خود نمایی و خویشتن بیزاری. باز سؤال پیدا میشود که چطور میتوانیم میان دو تقلید یکی براساس ضرورت و آن دیگری که براساس تجمل و بدون ضرورت صورت میگیرد، فرق بگذاریم؟ بگونهء مثال استفاده ازهمه تولیدات مادی ساخت مردم ممالک دیگر درحالتیکه ما خود تا هنوز که هنوز است، استعداد ساخت یک سوزن را نداشته ایم برایما یک احتیاج است بنأ زمانیکه ما همه این امکانات مادی را بکار میگیریم درحقیقت به داخل فرهنگ دیگران راه یافته ایم واز فرهنگ مادی ایشان کمک گرفته زندگی خودرا طبق راه وروش ایشان عیار ساخته ایم. آیا میشود این همه را بعنوان تقلید ازفرهنگ دیگران ویا مصداق حدیث "من تشبه بقوم فهو منهم" مردود شمرده دور بریزیم؟ واضحأکه پاسخ منفی است. ولی درمعاشرت های اجتماعی، زمانیکه ما در رفتار، گفتار،عقاید، طرز لباس پوشیدن وسایر ضوابط اخلاقی از دیگران تقلید میکنیم حالانکه چنین تقلیدی هیچ تأثیر مثبتی در پیشبردزندگی ما جز خود نمایی ندارد ، این حرکت ازهرلحاظ محکوم وغیر منطقی است وآنچه هدف جامعه شناسان و پیشتازان مبارزه درمیدان جنگ فرهنگ ها عنوان شده همین تقلیدهای کور کورانه و دنباله رویهای محض است که مردم یک جامعه بالاتر از حد احتیاج وبی هیچ احساس ضرورتی به تقلید از راه وروش زندگی دیگران میپردازند وآنرا بعنوان نشانهء رشد وکمال درحرکات و وجنات خود بروز میدهند. چنانچه امروز درکشورما همچو تقلیدهای خارج از حد ضرورت بوضوح دیده میشود.
امروز قیمتی ترین وتازه ترین نوع موتر درجهان همین که ازتولید میبرآید اولین مشتری آن مردم افغانستان است. افغانی که حتی استعداد تولید یک سوزن را ندارد، مگر میبینیم که درموتر های پرزرق وبرق (هشت سلندر) که مصارف تیل وروغنیات آن هشت برابر موترهای عادی میشود، چنان در داخل آن چارپلاق مینشیند که گویی پدرش آنرا اختراع نموده است درحالیکه کوچکترین پرزهء آن هرگاه برای یک روز خراب میشود، هیچ چاره یی دیگری ندارد مگر خرید آن از کشور خارج. به اینها بایدگفت بوزینه های فرهنگی. ولقد علمتم الذین اعتدوا منکم فی السبت فقلنا لهم کونوا قردة خاسيین.
هرگاه موشگافانه حقایق را مورد مطالعه قراردهیم درمییبابیم که مردم ما مورد تهاجم فرهنگی هیچ کشور وجامعه یی قرار نگرفته اند بلکه این خود ما استیم که اکثر برحسب ضرورت وبعضأ بالاتر ازحد ضرورت، صرف بخاطر خودنمایی وتجمل گرایی حریصانه به تقلید این وآن میپردازیم وبعد بیجهت دیگران را مورد ملامتی قرار میدهیم که ایشان میخواهند فرهنگ مارا ویران کنند. درست مانند پیره زن زشت وزال که نگاه های ترحم آلود دیگران را شهوت آلود پنداشته بالای دیگران ناز نماید و خود را قیمت بفروشد که چشم از حسن و جمال من بپوشید و دست از تعرض بالای من بردارید. به گفتهء مولوی:
بران زشت بخندید که او ناز نماید بران یار بگریید که از یار بمانده است
و اما تهاجم فرهنگی عالیترین مرحله جنگ فرهنگ هاست که درچنین مرحله ای کشورهای مهاجم زمانی که از فرهنگ مردم کشور جانب مقابل و پایبندی ایشان به آن یعنی مردم کشور که مورد تجاوز قرار گرفته اند،هراس دارند و آنرا دربرابر خود مزاحم میپندارند، اینجاست که ایشان میکوشند تا در راهء ازبین بردن ویاهم خرد ساختن آن تلاش های خودرا بخرچ داده راه، روش واندیشه ایشان را به شکلی عوض نمایند. پس ازینجا میتوان نتیجه گرفت که تهاجم فرهنگی بالای مردم که دارای فرهنگ قوی استند، صورت میگیرد نه دربرابر مردم که خود شان با طیب خاطر ویاهم ازمجبوری زندگی خودرا با تقلید ازفرهنگ دیگران سر وسامان میدهند و ازناگذیری درپس هرقافله بدون هیچ اجباری، با پای خود روان میشوند که مسلمأ کسیکه با رضایت خود بدنبال کسی میرود ضرور نیست که ویرا با زور وجبر کشان کشان ببرند.
دیو سوی آدمی شد بهر شر سوی توناید که از دیوی بتر
تا توبودی آدمی او از پی ات میدوانید ومیچشانید ازمیت
چون شدی درخوی دیوی استوار میگریزد از تو دیو ای نابکار
بنأ باصراحت باید گفت که تهاجم فرهنگی ویژگیهای خاصی را داراست که ما هنوز خیلیها ازان فاصله داشته وبه آن مرحله نرسیده ایم. وضعیت که فعلأ ما دران قرار داریم تهاجم فرهنگی نه بلکه "دنباله روی فرهنگی" و "بوزینه گی فرهنگی" است که ناشی ازفقر ومحرومیت فرهنگی میباشد. دنباله روی فرهنگی بمراتب بدتر و زشتتر از تهاجم فرهنگی است که ما دران قرار داریم و بوزینه وار از راه وروش دیگران تقلید میکنیم. بنأ توجه باید داشته باشیم که میان تهاجم فرهنگی ودنباله روی فرهنگی زمین تا آسمان فرق است. ازان گذشته میان دنباله روی فرهنگی وتهاجم فرهنگی یک منزل دیگر قرار دارد که آن تعامل فرهنگی است. متأسفانه که ما حتی ازین مرحله هم خیلیها عقب افتاده ایم وسالها بکاراست تا بازحمات فراوان خودرابه مرحله یی برسانیم که درتقابل وتعامل با ملتهای دیگر قرار بگیریم و با آنها به رقابت بپردازیم.
حالا حتمأ سؤال پیدا میشود که چه فرقی میان تهاجم فرهنگی، تعامل فرهنگی ودنباله روی فرهنگی وجود دارد زیرا درفرآیند تحقق هرسه این مقوله ها اکثرأ تغیراتی درراه وروش مردم رو نما میگردد پس ما ازچه بدانیم که این تغیر معلول تهاجم فرهنگی، تعامل فرهنگی ویا دنباله روی فرهنگی است؟
تهاجم فرهنگی طوریکه از نامش پیداست، حالت هجومی دارد که میشود آنرا نوعی جنگ ذهنی، عقیدتی وفکری دانست. این جنگ بمنظور ترویج عادات، عقاید، راه و روش قوم مهاجم و ازبین بردن وتحقیر راه ورسوم جامعهء مخالف بخاطر اهداف خاصی سازمان میبابد. بنأ ازانجاییکه هرتهاجم، مهاجم وحمله کننده یی دارد، درین مقابله هم افراد، سازمان یا جامعهء مهاجم بخاطر تحمیل آراء، افکار ورفتار ودریک کلمه فرهنگ بخصوص خود بالای مردم مورد هدف از همه امکانات اقتصادی وتبلیغی طی برنامه های خاص قبلأ طرحریزی شده استفاده میکنند که تطبیق آن به گواهی تأریخ با وسایل مختلف صورت میگیرد. بعضی از مهاجمین فرهنگی به شکل قهر آمیز وبعضی به شکل صلح آمیز ودوستانه به ترویج وتحمیل فرهنگ مطلوب خود بالای اقوام دیگر پرداخته اند ولی فراموش نکنیم که تهاجم فرهنگی ولو اینکه بگونهءخیلیها دوستانه وصلح آمیز هم صورت بگیرد قصد گروهءمهاجم غلبهء فرهنگ خود ومغلوبیت ومعدوم سازی فرهنگ جانب مقابل است که ازین دیدگاهء میتوان قایل بوجود روحیهء عداوت ودشمنی میان ایشان گردید.
واما در تعامل فرهنگی که دو گروه افراد انسانی درتقابل هم قرار گرفته باهم تلاقی میکنند هیچیک ازطرفین قصد مضمحل کردن وازبین بردن فرهنگ جانب مقابل را ندارند بلکه ایشان دراثر روابط اقتصادی، اجتماعی، مهاجرتها و..... دربرابر هم قرار گرفته برهمدیگر تأثیر میگذارند وبی آنکه یک جناح قصدی برای نفوذ آراء وافکار خویش درمیان گروه یا اجتماع همتای خود داشته باشد، ایشان خود تأثیر میپذیرند ونیز یک سلسله تأثیرات را میگذارند که همه این جریانات درفضای کاملأ ناخود آگاه بدون اینکه یکی ازطرفین سؤ قصدی دربرابر جانب مقابل داشته باشد، یا احتیاجی برای اینکار داشته باشد، برون از اراده وادارهءایشان صورت میگیرد. طور مثال دو گروه افراد انسانی با دو فرهنگ مختلف، زبان مختلف ورسوم مختلف در اثر معاملات تجارتی با هم ارتباط پیدا میکنند. پس ازمدتی میبینیم ک بعضی ازخواص، عادات، رفتار ونیز واژه های زبان متداول یک گروه به گروه دیگری انتقال میکنند وهمینگونه برعکس. درین تقابل ولو اینکه بدون سؤ قصد ویاهم دشمنی میان دو طرف صورت میگیرد، بازهم یک جناح برنده ویک جناح بازنده میشوند. باین معنی که آندستهء که دارای فرهنگ برتر است بسرعت گروهء حریف خودرا تحت تأثیر قرار میدهد بی آنکه هیچیک از طرفین در آغاز این تعامل قصد بدی ویاهم درانجام ازنتایج آن عقده مند شوند. درین نوع عملیهء اجتماعی آندسته مردم که دارای فرهنگ ضعیفتر اند از فرهنگ گروهء مقابل خود تأثیر میپذیرند ودر بسی موارد ازیشان تقلید مینمایند. غالبأ درهمچو تعاملها موضوع اکثریت واقلیت نیز نقش تعین کننده دارد چنانچه هرگاه یک گروهء چند نفری ازکشور خود مهاجر شده به مملکت دیگری پناهگزین میشوند، به زودی یا به دیری فرهنگ کشور میزبان را قبول کرده درمیان ایشان ذوب میگردند. اگرچه استثناهای هم وجود داشته و دارد که گروه های کوچک میتوانند گروه های بزرگ مردمی را تحت تأثیر راه وروش فرهنگ خود قرار دهند وآنها را مثل خود درآورند. بعضأ تعامل فرهنگی به شکل بسیار دوستانه بالاثر تقاضای دو طرف میان جوامع مختلف بمنظور آگاهی از رسم وعنعنات همدیگر درقالب تبادل آثار وتجارب فرهنگی صورت میگیرد. طور مثال رییس دولت یک کشور ویا نمایندهء فرهنگی آن از یک کشور تقاضای دوستانه میکند که سالانه بتعداد صد فلم، صد درامه، صد کتاب ومقداری ازکالاهای تجارتی ازتولیدات کشور تانرا برایما ارسال نمایید. حالا اگر مردم کشور تقاضا کننده در اثر استفاده ازفلم ها، کتاب ها وکالاهای تجارتی کشور دیگر حتی اگر دین، کیش و آیین خودرا هم عوض کرده تحت تأثیر فرهنگ کشور مقابل قرار میگیرند، کاملأ غیر منطقی است که ما اتهام تهاجم فرهنگی را بالای کشور تولید کننده بیاندازیم زیرا ایشان درعقب دروازهء ما دق الباب نکرده بودندکه جان جان بیا و رسم وآیین خودرا به نفع ما عوض کن. ویا اینکه در اثر تبادلهء کالاهای تجارتی طرفین معامله تأثیرات بالای هم میگذارند، نتایج تأثیرات همچو ارتباطات مطلقأ ازبحث تهاجم فرهنگی جداست و این وجه زخمی فرهنگ جامعه راکه ناشی ازضرب معامله فرهنگی است باید جدأ ازتهاجم فرهنگی تمیز نماییم. فراموش نکنیم همچنانکه درمیدانهای جنگ انسانها کشته وزخمی میشوند، چه بسی که درهنگام لهو ولعب ومزاح نیز دوستان همدیگر خودرا زخمی ومجروح میسازند. پس آیا هر جرح وقتل را میتوان عمدی فکر کرد. درهمچو حالات آنچه حایز توجه ودقت است اینست که نباید درهمچو موارد، مهر اتهام تهاجم فرهنگی را بالای کشور تولید کننده بزنیم وبگوییم که آنها فرهنگ مارا خراب کردند، ویا هم قصد ویران کردن روشها و وارونه ساختن ارزشهای اجتماعی مارا داشتند و حالا مردم ما درمعرض تهاجم فرهنگی ایشان قرار گرفته اند. زیرا زمانیکه ما خود حاضر به معامله وتبادله شدیم پس هرگونه تغیر وتأثیری که درانجام این معامله عاید حال ما میگردد، مسؤلیت آن مستقیمأ از خود ماست وما حق نداریم جانب مقابل را بعنوان قوم مهاجم به جهانیان معرفی کنیم. پس حالا تغیرات واثرات که در زندگی ونحوهء رفتار وافکار مردم ازناحیهء استعمال تولیدات کشور دیگر عاید میگردد، ازکدام نوع است؟ طبعأ که همچو تغیرات برمبنای سؤ قصد ویا هم برنامه های خصمانه ازجانب ایشان صورت نگرفته که نام آنرا تهاجم فرهنگی بگذاریم بلکه این یکنوع تعامل است که دراثر روابط دوستانه میان دو گروه اجتماع انسانی بوقوع پیوسته است. لازم بیاد آوریست که هم در"تهاجم فرهنگی" و هم در"تعامل فرهنگی" گاهی بعضی از طرفین دربرابر همدیگر مقاومت میکنند وروی ارزشهای اجتماعی خودشان پافشاری مینمایند که همچو محافظه کاری ها هم گاهی مفاد وگاهی مضار خودرا دارا میباشد. ازینرو محافظه کاری هم درارتباط برخورد با مسایل فرهنگی بدو روش متمایز تقسیم میگردد: 1 محافظه کاری کور کورانه ولجوجانه. 2 محافظه کاری عاقلانه وآگاهانه.
1 محافظه کاری کور کورانه ولجوجانه: درین نوع محافظه کاری اشخاص با چشمان بسته بدون سنجش درمقابل فرهنگ بیگانه ایستادگی کرده فرهنگ خودرا والاتر ازهمه فرهنگهای جهان میشمارد. پیروان این عقیده حتی روشها واعتقادات منفی وغیر انسانی خودرا بمراتب از روشها ومعیارهای اخلاقی، معقول وپسندیده دیگران و مردم جهان برتر میپندارند. اصلأ ایشان در صدد یافتن حقیقت وپذیرش نقاط مثبت ازهیچکس نیستند بلکه تعصب فرهنگی باندازه یی ایشان را کور و کرمیسازدکه حتی عادات ورسوم معقول دیگران درنظرشان زشت و کریه جلوه میکند.ایندسته افراد ولواینکه بعضی از عادات، رسوم واعتقادات شان سبب حق تلفی، بیعدالتی وسیه روزی یکعده افراد جامعه شود، باک ندارند بلکه آنهارا هم بخاطر خیر ومصلحت جامعه مفید وبا ارزش میخوانند غافل ازینکه هرفرهنگ دارای نقاط مثبت ومنفی میباشد. بگونهء مثال درکشور ما دران مناطق که زنان را بخاطر حل وفصل منازعات قومی وسیلهء داد وستد قرار میدهند، بازهم پافشاری روی حفظ این عنعنه بعنوان یک ارزش وفرهنگ عالی است نه بحیث یک رسم حیوانی ومخالف با کرامت انسانی.
2 محافظه کاری عاقلانه وآگاهانه: دربرابر گروهء بالا نوعی دیگری محافظه کاری وجود دارد که برمبنای خردورزی ومقیاس درست استوار است. پیروان این روش ازحیث انعطاف وصلابت دربرابر فرهنگ بیگانه با محافظه کاران لجوج فرق دارند. زیرا اینها صرفأ از کردارها وعادات معقول وپسندیدهء فرهنگ خود دربرابر فرهنگ دیگران دفاع میکنند نه ازهمه آن به شکل دربست وهمگانی. درین نوع محافظه کاری نوعی انعطاف برای پذیرش رسوم پسندیده واخلاق مثبت ازدیگران وجود دارد وپیروان آن از محاسن دیگران بوجه نیکو استقبال میکنند. از اصل مطلب دور نرویم که هدف اصلی ما درین مقاله تشخیص نوعیت اثرات تغیردرجامعه ماست که ازکدام نوع اند. تا اینجا روشن شد که هرتغیر معلول تهاجم فرهنگی نیست که گویا هرکشور نیت مغلوب ساختن وبرچیدن بساط فرهنگ دیگران را داشته باشد بلکه بعضی از تغیرات در اثر روابط متداوم اقتصادی، سیاحتی، تجارتی واجتماعی بمیان میاید که نام آنرا تعامل اجتماعی میگذاریم. چنانچه دربالا هم گفتیم یک رویکرد فرهنگی دیگر هم وجود دارد که خارج از دو نوع متذکره (تهاجم فرهنگی وتعامل فرهنگی) است وآن عبارت ازدنباله روی فرهنگی است که مال جوامع کشورهای پسمانده وفقیرازنگاهء فرهنگی است. درین عملیه کشورهای که فقرفرهنگی دارند، افتخار وسعادت خودرا درتقالید ازعادات وفرهنگ بیگانه میدانند وبوزینه وار به دنبال آثار، راه وروش دیگران می افتند و الگوهای رفتاری مردم که مجذوب ومفتون فرهنگ ایشان شده اند، به سرعت آنهارا دربین خود نهادینه میسازند. فقر فرهنگی که بیشتر مردم را به دنباله روی وتقلید ازمردم دارای فرهنگ برتر وامیدارد، این خطررا نیزداردکه بالاثر شیفته گی وعلاقهءمفرط به فرهنگ کشور مطلوب بالاخره حتی دربرابرنفوذ نظامی، سیاسی واقتصادی ایشان هم بی تفاوت گردند وحتی استقلال سیاسی خویش را هم دربرابرایشان از دست دهند. ازین منظر دنباله روی فرهنگی بدترین وخطرناکترین مرحله ایست که حتی امنیت وتمامیت ارضی یک کشوررا دردراز مدت تهدید میکند که متأسفانه امروز ما درچنین وضعیتی ناگوار قرار داریم. بنأ میان سه عملیهء اجتماعی به ترتیب زیر باید فرق گذاشت:
1 تهاجم فرهنگی مرحله ایست که کشورهای استعمارگر ازفرهنگ کشور مخالف مورد نظرهراس دارند ومیکوشند تا آنرا تحت الشعاع فرهنگ خود قرار دهند.
2 تعامل فرهنگی مرحله ایست که هیچیک از کشورهای درگیر ویاهم همجوار قصدبدی نسبت به همدیگر نداشته بلکه دراثرروابط اجتماعی ویاهم براساس رضایت طرفین برهمدیگر تأثیر میگذارند.
3 دنباله روی فرهنگی پست ترین مرحله ایست که از طرف کشورهای دارای فرهنگ برتر نه قصدی برای استعمار فرهنگی وجود دارد ونه یک طرف از کشورهای که ضعیف است، درچنان موقعیتی قرار دارد که درمقابل فرهنگ یک کشور قرار گرفته به معامله با ایشان بپردازد. بلکه خود با طیب خاطر به الگوبرداری از رسوم، عنعنات، راه وروش شان طور یکجانبه میپردازند. لازم بیادآوریست که دنباله روی فرهنگی یا هم تعامل فرهنگی نه همیشه خوب اند ونه همیشه بد. چه جوامعی که ازرسوم وعنعنات دست وپاگیر ومخالف ارزشهای انسانی رنج میبرند، برخود لازم میدانند که ازدیگران تبعیت کنند ولی آنچه باید مورد توجه قرارگیرد اینست که درهمچو موارد نباید دنباله روی فرهنگی را بجای تهاجم فرهنگی به اشتباه بگیریم وهرطرف داد وفریاد برآوریم که وای مردم ما درمعرض تهاجم فرهنگی غرب، شرق، شمال یا جنوب قرار گرفته اند وباین ترتیب این وآن را مورد ملامتی قرار دهیم وجهاد را علیه ایشان اعلام نماییم.
برای روشن شدن هرچه بهتر مطلب اینک به طرح یک مثال میپردازیم تا بهتربدانیم که آیا کشورهای که تولیدات وآثار هنری، فن آوری واقتصادی شان ازبرکت استعداد وزحمات خودشان بدون هیچ کدام نیت استعماری درجهان پراگنده میشود، لازم است که ما ایشان را دشمن خاک، کشور وفرهنگ خود تلقی نماییم؟ طور مثال سرایت فلمها ودرامه های هندی دربین مردم افغانستان که ازسالها باینطرف وجود دارد وبیشتر ازکشور خودشان دربین ما خریدار وهواه خواه دارند. این فلم ها دراثر تب وتلاش یکتعداد تاجران افغانی از کشورهای عربی خریداری ودربین مردم ما از راهء رسمی ویا قاچاقی پخش ونشر میشوند بی آنکه کارگردانان وتهیه کنندگان اصلی فلم درین معامله مستقیمأ نقش داشته باشند ویا افغانستان را در کل هدف نشست گلوله های تبلیغاتی خود قرار دهند.
ولی حالا اگر درکشور ما وضعیت طوری استکه دیدن فلمها ودرامه های هندی حیثیت دوا وغذا را برای مردم ما پیدا کرده این قطعأ گناهء ایشان نیست گناهء ایشان فقط مؤفقیت ایشان است اگر بتوان مؤفقیت را گناه گفت.
حالا جوانان کشور ما با قبول صدهامشکل خودرا به هندوستان میرسانند وغرض ملاقات یکی ازستاره های فلمی روز ها درپس دروازهء ایشان به انتظار مینشینند وحاصل اینکه چندقطعه عکس را با عذر وزاری فراوان با آنها گرفته وبعد درکشورخود میایند وداد میزنند که من پسرخواندهء "دهرمندر" استم واگر باور نمیکنید اینهم عکس های دوگانهء ما!!!؟
حالا درین قسمت گناهء "دهرمندر" چیست؟ آیا لازم است که درین قسمت ما هندوستان را دشمن خود ودشمن اسلام معرفی کنیم که ایشان بالای ما تهاجم فرهنگی انجام میدهند؟ درصورتیکه افغان غریب بی همه چیزما با پای وبا مصارف خود به آنجا رفته و فیل اش خواب هندوستان را دیده است. آیا مناسب است که ما از فرط نشرات سریالهای هندی بوسیله تلویزیونهای خصوصی که بخاطرمنافع تجارتی شخصی خود همه روزه وشبانه اکثر خانواده ها را بیهوده مشغول خود ساخته علیه هندوستان وهندیها در مجموع عقده بگیریم وفکر کنیم که این دسیسه از ایشان است که میخواهند آیین بت پرستی ویا هم فرهنگ خودرا درجامعهء ما ترویج نمایند؟
تفکیک میان تهاجم فرهنگی، تعامل فرهنگی ودنباله روی فرهنگی کم ازکم اینقدر برایما فایده دارد که ماحق وناحق بالای همگان ناروا بدگمان وبداندیش نگردیم و آندسته ازمعضلات که ناشی ازبداخلاقی خودماست بدرستی متوجه شویم درغیرآن بسیار جاهلانه وغیر منصفانه خواهد بودکه ما همه را بیجا بعنوان دشمنان ومهاجمین فرهنگ خود قلمداد نماییم حالانکه شاید ایشان هیچ علاقمندی برای جذب ما بسوی فرهنگ خویش نداشته باشند. چنانچه یکی ازکارگردانان فلم های افغانی میگوید: زمانی با چندتن از فلم سازان هندوستان ملاقات داشتم. ایشان ازمن پرسیدند آیا درافغانستان سینما هم وجود دارد؟ درهمین حال ریزش طوفانی فلم های هندی بخاک افغانستان ومستغرق بودن مردم بیچارهء ما درین منجلاب که متجاوز ازپنجاه سال درین کشور ادامه دارد درپیش چشمم مجسم شد، همچنان دختران وپسران جوان خریدار تصاویر وپستکارهای هندی، آهنگ های هندی که در داخل هرسرویس های ملی بس وموترهای شخصی ازبام تا شام بگوش میرسد وحتی رستورانها وکبابی های که با گذشتن ازکنارایشان گویا صدای آهنگ های هندی ازمیان آتش کباب با دود آن یکجا بالا میرود وگوش هارا کرمیکند، همه وهمه دریک لحظه درخاطرم گذشت ولی نخواستم اینهمه را برایشان توصیف کرده مردم خودرا فرهنگزده وشیفته وکوفتهء ایشان معرفی کنم. لذا خیلی خونسردانه درجواب ایشان گفتم: بلی بعضی ازمردم ما با فلم های شما آشنا استند وفلم های هندی را تماشا میکنند ولی یک چیزبرای کسانی که فلم های شمارا درافغانستان تماشا میکنند قابل انتقاد است وآن اینکه شما درهرفلم تان آهنگ ورقص را جا میدهید و ما چنانچه میبینیم پس ازهرچند دقیقه یی در صحنه های گوناگون قهرمانان فلم ها آهنگ میخوانند در حالیکه هیچ نوازنده یی بچشم نمیخورد، بنأ برای بینندهء واقعگرا سؤال پیدا میشود که آله های موسیقی را کی مینوازد؟ درختان، کوه ها، دریاها ویاچی؟
کارگردانان هندی باشنیدن این سؤال خندیدند وگفتند: "اصلأ ما هیچگاه به فکر این نبوده ایم که فلم ما درخارج ازکشورهندوستان به نشر برسد، ومردم کشورهای دیگر چون افغانستان فلم های مارا ببینند وقضاوت کنند. ما همه فکر وهم وغم ما متوجه جامعهء چندصدملیونی هندوستان است که اگر درنهایت بتوانیم مردم خودرا بوسیلهء این فلم ها مصروف بسازیم ویاهم بمنظور واحدنگه داشتن هندوستان با آنهمه تجمعات فرقه ای که داریم طبق عنعنه و عقاید خود فلم های خودرا ترتیب نماییم. هرگاه ما پنج فیصد بتوانیم به اهداف خود درمملکت خود نایل گردیم درانصورت علیرغم نودوپنچ فیصد ناکامی احساس آرامش وکامیابی میکنیم."
اینست اظهارات صانعین همان فلم های که فرهنگبانان کشورما درحق ایشان عقیده وقضاوت شان براینست که آنها قصد بدی علیه ما داشته ومیخواهند آیین بت پرستی را درمیان مردم ما توسط رسانه های گماشتهء خود ترویج نموده مارا درمعرض تهاجم فرهنگی قرار دهند گویا ایشان از هندو ساختن بیست میلیون مسلمانان هندی فارغ شده و حالا در صدد تهاجم برعلیه فرهنگ ما برآمده اند. قضاوت برخوانندگان والسلام