خواننده محترم نادر نظری سلامم را بپذیرید !

نامه انتقادی شما را خواندم و خوشحال شدم .

قسمی که  به آقای ترکانی نوشتم که این سوژه ها یا مضمون ها ومتن ها باواژه ها ئی که بکار برده ام از آن من نیستند .برای شما هم مینویسم که :

این واژه ها از مادر غلام بودند و من همه حرف آنها را منعکس نموده ام و بسیار میخواستم که همین واژه های بسیار قدیمی را که از زبان خود شان است برای خوانندگان برسانم .

خواننده عزیزی که  جوان است و کلمه غایط را نمیداند. نباید با کلمه غایطـــــــــه اشتباه بگیرد .زیرا جوانی که لغتنامه را باز میکند و کلمهءرا میجوید، میداند که کلمه را باید بجوید که همه حرف های آن مطابقت کند نه با کمی  وکاستی.

 

آقای نادر نظری!

   دوست عزیز! اگر شما لغتنامهءعمید را باز کنید در صفحه5 2 9 حرف «غ» کلمه غایط را مییابید و در مقابل این کلمه نوشته شده است به کلمه غائط مراجعه شود و «کلمه غائط در صفحه 3 2 9 است».وقتی مراجعه کردید –شما کلمه غایط را مییابید .و همهء سوئ تفاهم های تان رفع میگردد.

دوست محترم !

به هر صورت از نقد شما متشکرم .صرف به خاطر اینکه به دقت خواندید .لطفا"لغتنامه ها را زیاد تر و دقیقتر بخوانید .

خدا حافظ شما

مینا نثار واحدی.

 یاد داشت :

سخنی در حاشیه  ای این نبشته با آقای نادر نظری !

جسارت وگستاخی تلقی خواهد شد اگربنویسم که تا همین امروز در کابل میگویند:

یاد آن غایط ها به خیر !  

البته منظور شان اینست که  یاد آن زمان ها و آن وقت ها به خیر

نه اینکه بگویند یاد آن " مدفوع ها " بخیر

البته شما میدانید که میان غایط و غایطه هم فرقی وجود دارد.

شما وقتی غایط را مدفوع تصور مینمائید البته من میدانیم که منظور شما غایط نه بلکه  غایطه است.

در کابل ادرار و غایطه را هم مدفوع میگویند و هر آن چیزی که دفع شده باشد هم مدفوع است.

البته منظور در یادداشت من « مینا نثار واحدی »غایط است و غایط به معنی وقت و زمان معین است.

 اگر یک نفر در کابل به شما بگوید که :

مه یگان غایط به دیدنت میایم

مه یگان کومه دوده میخورم

ای چای مره میفاره

ای پیتو توره میفاره یانی؟

 البته که شما این واژه ها را در کتابهای درسی یا ادبی کمتر می یابید وجوانی که از اروپا و امریکا به وطن برمیگردد و با این نوع کلمات برمیخورد چه باید بکند ؟

اگر مادر کلان و یا پدر کلان  ای  جوانی از کابل با نواسه اش حرف میزند و برایش میگوید که یگان غایط برایم زنگ بزن . و یا یگان غایط به دیدنم بیا . این جوان باید همانطور مانند شما فکر کند و از بزرگانش دلخورده شود ؟

 اصطلاحات عامیانه مانند موسیقی عامیانه در بین دانشگاه ها میتواند یک موضوع تحقیقی باشد.

ممکن شما استاد سراهنگ را شنیده باشید یابشنوید

همچنان  شاید زمان شوقی یا کریم شوقی یا بیلتون را شنیده باشید یا بشنوید

در هر دو صورت شما با ادبیات ای آشنا میشنوید که برای بسیاری دانشگاه  رفته ها در مورد استعاره ها و اشارات بیدل یا دو بیتی های بیلتون تفاوت است.

شما اگر میل داشته باشید به این جمله توجه نمائید !

توخ کو آکو چه موکونی

اکو دود نکو اوقره مره بور کدی

یا

بیارک چه تر استی

کتی خنوکا چتری؟

الوچیقه میفاره .

ده ها و صد ها نوع از این واژه ها و جمله ها البته غایط را نیز بکار میبرند هم در کابل و هم در شهر های دیگر و اینجا منظور از وقت و زمان است و در تلفظ غایط- یط-ساکن است و در غایطه –ی زیر دارد و –ط-فتحه  

بین غائط و یا  غایط هیچ وجه مشترکی را نمیتوان یافت که با غایطه مشترک باشد.

حرف ه – هه -  به مثابه حرف اخر بعد از طوی یا طاء اگر به غایط اضافه گردد همان وقت غایطه خواهدشد و آن مانند عرق مدفوع است.

البته یک کلمه دیگر بنام غایت هم وجود دارد که منظور آن هدف است.

ببخشید از این توضیحات !

اینک زبانشناس ایرا باید یافت  که بین غایط و غایطه خط فاصل  بسیار دقیق ترسیم نماید و با دیدن هـ یا ه در آخرین بخش ط آنرا بداند یا در وقت شنیدن متوجه گردد که غایط همان غایطه  نیست !

اگر زیاد بنویسم حتما  یک نو جوان اعتراض خواهد کرد و خواهد گفت :

بی بی جان اقه گفتی که هیچ وخت غایط و غایطه ره غلت <غلط> نمیکنم دیگه  .

ایلا کو برو بانیما چقه وخت داری.

 

با ابراز سپاس و احترام .مینا نثار واحدی

 23.01.08