نويسنده: ناتور رحمانی

  

 (نمايشنامۀ دموکراسی درچارپرده)

( پردۀ اول )

درستيزگاۀ خونخوارۀ زمان از بستر متلاطم سياست ارجافی ملتی را ميشود ديد زيرسلطۀ سياستبازان شعار پرداز که در بيشتر از نيم قرن گردۀ شان با شلاق ستم ، فقر ، بی سوادی ، مرض ، و دهها مصيبت ديگرآشنا بوده است . بويژه درين اندکی کمتر از سه دهه در چنبر سياست ابر قدرت ها و چرخش های سريع و بطی زمامداران اجير بلاکش دهر بوده اند .

جدا از کشته شده گان زيرزمين. نيم نفسان روی زمين آتش گرفتۀ افغانستان بارها پوست داده اند و يا از آنها پوست کشيده اند .

سنجش های کودتاۀ داس و چکشی با سرخ گرايی های کذايی آنچه را شعار ميداد درعمل پياده نموده خط کوتاۀ را از تيوری تا پراتيک برای ديده و دل اميد وار افغان به منصۀ اجرا گذاشت . ( نان ، خانه ، لباس ) در سنجش شان مرمی ، گور و کفن بود !؟  (هرگاه اگر کشتۀ دست اختاپوت سرخ با خوش چانسی گور و کفنی تصاحب شده باشد ) ديگراز کارگر و دهقان آن زمان بايد پرسيد که بر ايشان چه گذشت ؟ و دولت به اصطلاح دهقانی و کارگری چه مزايای برای آنها ارمغان داد !!

اينکه دهليز به دهليز و اتاق به اتاق ( خاد ، کام و اکسا ) زندانهای خرد و بزرگ تا پلچرخی و پليگونها کارنامه و حماسه آفرينی های بهترين فرزندان اين کشور. مبارزان آزاديخواه و وطنپرستان واقعی را بخاطر دارند حرفيست جدا و قابل تاَُمل .

اين همه بود مگر از دموکراسی خبری نبود !!

( پردۀ دوم )

دور ديگر. تکرارفاجعه .   بمجرد ترور های از قبل پلان شدۀ ( کرملين ) با نابودی اجيران بی خاصيت و هزيمت قشون سرخ اينبار بازی بنوع ديگری آغاز گرديد و با استفاده از عقيده و ايمان ملت مسلمان پابند به مذهب و دين هنگامه ها برپا کردند و در ترويج صدای ( اسلام در خطر است ) از بلندگوی ( عموسام ) و شرکا کار را بجای رسانيدند که لشکری از فقير ترين فرزندان افغان از دره ها ، کوهپايه ها و دشت ها با شکم های گرسنه و پا های برهنه کوه و کمر را درنورديدند و به جنگ ابليس رفتند تا ديوارحفاظتی باشند برای سياست های ( قصر سفيد ) که بزعم تيکه داران دين ! اسلام را از خطر نجات دهند .

چه دردناک که آنها يکی پی ديگر به قربانگاه می رفتند و تيکه داران در پناۀ قدرت و ثروت ( چون به خلوت می رفتند آن کارديگر ميکردند ) و بريش ملت می خنديدند چون خود ريش در گرو اجنبی داشتند .

درين دوره ملتی که منتظر به تحقق پيوستن شعار ( عدالت ، ايمان و قرآن ) بودند در تنگناه گير کردند و در عوض زنده زنده در کارتينر ها سوختانده شدند ، پستان های شان بريده شد ، چشمان شانرا از حدقه کشيدند ، بفرق شان ميخ کوبيدند ، رقص مرگ را اجرا کردند و ناموس شان در مارکيت زنباره گان شيوخ عرب به ليلام گذاشته شد . زندانهای شخصی و حکومتی دوباره صدای زنجير تشنه گان آزادی را در راهرو های تاريک و دخمه مانندش بلند ساخت .

شگفت انگيزاينکه همه بود و نبود مردم افغانستان نابود شده و به هوا رفت مگر همه ديدند که اسلام را خطر تهديد نمی کرد و (اسلام در خطر نبود ) اين دور هم همه چيز داشت جز دموکراسی !

( پردۀ سوم )

وقتی چاپ اندازان اريکه نشين آنقدر مشغول بزکشی و کوبيدن همديگر شدند که خواست ولی نعمت خويش ( عمو سام ) را فراموش نمودند و آرزوی کارتلهای نفت در دراز مدت تحقق نپذيرفت خشم ديوی سرمايه انديشه را بر ان داشت تا بساط قداره بند های گردنکش را برچيند . بدين سنجش بديلی بايد . دست يازيدن به چنين مامول پيش دستگاۀ شيطان کار مشکل نبود . در اندک مدت رنگ سبز دالر رنگ سبز جهاد را به رنگ سفيد تبديل نمود . گروۀ از پاسداران به اصطلاح واقعی دين خدا به سرکرده گی ملای يک چشم

( آشيل ) وار اصطبل را شستند. موفقيت شتابزدۀ آنهارا در تسخير شهرها و سنگر های بيدفاع دستگاۀ تبليغاتی غرب معجزه خواند و رسا تر فرياد کرد : نارسايی  مسلمان نما های پيشين را اين ها مرفوع می نمايند چون مسلمانان کامل و نماينده گان راستين دين خدا اند !!

ملتی به زانو افتاده و کارد به استخوان رسيده با تکبير و صلوات به پيشوازرفتند و با لبخند دست قاتلين خود را بوسيدند .

آنچه در انديشۀ مردم خطور نميکرد جفا و ستم بود . مگر دريغ و درد ! که اينبار جهل توام باکهنه گرايی و تفتش عقايد از نوع قرون اوسطی يی خواستگاۀ مقدس مردم را که همانا عقايد مذهبی شان بود به سخريه گرفته با زبان تازيانه و کيبل ، چوب و تياق از مسند و مرام خويش حرف زد . درين ستم بازار ناهنجار بينش هرکی به اندازۀ بزرگی دستارش و فهم هر کدام برابر به پهنا و درازنای ريشش سنجش می شد ؟!

زن . تنديس منزۀ مادر ، خواهر و دختر به زنجير کشيده شده نگبت تحجر گرايان پوپنک زده آنها را درعقب پرده های سياه پنهان نمود که فراتر از آن زندانی خانه شدند . با مشخص نمودن خط حلال و حرام زن اين نيم پيکر از جامعه را محروم از هوای آزاد ،

 

 

کار ، فراگيری سواد و آموزش حتا محروم از حمام و نظافت نمودند . اين مردان خوب خدا مدعی بودند که ( زن ) اصلاً اغواگر و نمايندۀ شيطان اند و سزاوار چنين مجازات . ميشود وی را سرچار راه پيش چشم همه شلاق زد ، لت و پار کرد ، به آتش افگند ، تحقير و توهين کرد ، سنگسارنمود . و بی اعتنا به تمام قوانين و منشور قبول شدۀ حقوق بشر ميشود به ريش جهان گويا متمدن خنديد. در آنگاه ( عمو سام ) و ديده بانان حقوق بشر مشغول ديده بانی به لوله نفت بودند و اين صحنه های دلخراش را نمی ديدند. اگر هم می ديدند تفاوتی برای شان نداشت .

وقت سپری ميشد مگر خواب خوش غول سرمايه تعبير نميشد . برعکس يکبار ديگر غلام خانه زاد در مقابل ارباب چنگ و دندان نشان داد .

( عمو سام ) فکر کرد نه اينطور نميشود . آن بود که به صراحت افتاد و با تبانی شرکا آستين برزده طرح ديگری پياده نمود . ديد و باز ديد ها ، نشست با هم پيمان ها بالاخره منتج به مذاکرات ( بن ) گرديد که فيصله های آن چون وحی آ سمانی برای نجات و رستگاری مردم بجان رسيدۀ افغانستان دلپسند و خواستنی بود !! بيروکرات های افغان يکصدا فرياد کردند : ( زنده باد دموکراسی ، مرگ بر تروريزم )

و براستی در اين دوره هم ميشد همه چيز را ديد بغير از دموکراسی .

( پردۀ چارم )

و دوران ديگر ... چاله يا چاه ؟

نيرو های صلح طلب و دموکراسی ساز با پشتوانۀ ماشين جنگی ( عمو سام ) در سايۀ بالهای ( ب 52 ) با ساز و برگ نظاميان اردوگاۀ مشترک بنام ( اءتلاف ) ظاهراً مدرسه ها را بستند و طالبان حق را روفتند و....

کشور قحطی زده گويا زير باران رحمت بازسازی ، انجوها ، ريفرم گرايی ، آزاد انديشی ، انتخاب نمايی ، پارلمان سازی ، زراندوزی و صدها نمونۀ ديگر شبيۀ گياهی ضعيف لب تر کرده نيم قد استاده شد که اگر شود براستی زير بارش دموکراسی قد راست کند و به آرزوی ساليان مکتوم مانده در دلش برسد ....

( عمو سام ) زيرکانه و دانسته با همين شعار رنگين ( دموکراسی برای مردم افغانستان ) قدم به کنام شيران گرسنۀ دموکراسی گذاشته تا ترفند برملا شود.

مگر تا حال دستاورد ها همان بوده : تفنگ سالاری ، زورگويی ، آدم ربايی ، ارتشاُ ، فساد اداری ، فحشاُ ، خويش خوری ، حيف وميل ، دلهره و تشويش ، بی کفايتی ، بيکاری ، ناداری ، ناامنی ، دزدی و چپاول ، زد و بند های خود خواهانه بدور از مشورۀ مردم ، امتياز دادن و شريک شدن با قاتلين ملت و جنايت کاران جنگی ، سانسور و پرده پوشی و... ودهها مثال ديگر .

رسانه های وابسته تبليغ می کنند : << افغانستان بهشت برين شده ؟! >>

اينجاست ديگر که نمايشنامۀ جدی به يک کميدی مبتذل تبديل ميگردد !

مگر مردم افغانستان با صبر ايوب همانگونه نشسته اند . منتظر پيام بهتر و ختم پردۀ چارم نمايش استند . که اگر شود کارگردان نمايشنامۀ ( دموکراسی ) از شعار به عمل گراييده دموکراسی را به آنها ارمغان دهد !!

((  آنها بايد به خاطر داشته باشند که تنها و تنها جنبش های دموکراتيک ميتوانند دموکراسی واقعی را برای مردم بخون نشستۀ افغانستان بياورند . نه عموسام و شرکا. )) 

 

                                                                                   ( ناتور ) رحمانی

                                                                                                                        مارچ 2005  کا نا دا