نو يسنده: دوکتور سيد کبير ميری

 فرايند گسست تاريخی جامعه سنتی افغانستان در دوران استعمار درجهت مدرن شدن

 (مدرن يک فرايند جهانی نا فرجام)

 در اين نوشته، سخن روی مبارزات مردم افغانستان در برابر سلطه سياسی استعمار نيست، بلکه با در نظر داشت شرايط مشحص تاريخی اين کشور بحثِست در زمينه ادغام اين کشور در سيستم مدرن سرمايداری و يا به عباره ديگربه بازار اقتصاد جهانی, بوسيله قدرتهای استعماری. پيا مد اين ادغام نه تنها در آن زمان, از اهميت خارق العاده ا ی برخوردار بود، بلکه در شرايط موجود در زمينه تحليل جامعه، دولت، سا ختا ر ملت و مسيرروند تکامل جامعه، نقش کليد ی را باز ی ميکند. هد ف ما در اينجا برا انداختن يک بحث مجرد اکادميک نيست،بلکه مشخصآ بررسی و مطالعه فرايند مدرن شد ن اين جامعه است که از نيمه دوم قرن 19 بد ينسو آغاز شده و با همين روند، ساختار های کهن جامعه افغانستان بطرف فر و پا شی رفته و يک شکل خا صی از جامعه ا ی مدرن را به نمايش ميگذارد. فرايند مدرن خود، از يک گسست جامعه کهن بنو ين در تاريخ بشر يت برا ی اولين با ر در بين سده ها ی 16-18 در اروپا ی غربی بوجود ا مد و اين فرايند تا هنور هم, نه در مکا ن پيدايش خويش و نه هم در سا ير نقا ط جهان بفرجام رسيده است. اما ساحات و ابعاد گسترده ا ی مدرن در مقياس جهانی نطم جهانشمو لی را بوجود آورده که با شيوه توليدی سرمايه داری رابطه جداناپذير دارد. برداشت ما از مدرن در رابطه افغانستان، فرايند يست که بو سيله ادغام استعماری اين سرزمين به نظام مدرن جهان سرمايداری در قرن 19 بميا ن آ مد. پيا مد اين ادغام، فر و پا شی ويا گسست تاريخی جامعه ماقبل استعماری و يا سنتی افغانستان در جهت يک شکل خا صی از جامعه مدرن (پسا استعماری) ميباشد. از اينرو جامعه پسااستعماری افغانستان، يعنی افغانستان بعد از 1919, ادامه و يا تداوم جامعه ماقبل استعماری و يا سنتی نيست که ممکن دارای سا ختا رهای فيودالی، شيو ه تو ليد آ سيا ی و يا هم جامعه قبيله ای بود ه باشد، بلکه يک شکل خا صی از جامعه مدرن را ميسازد که در چوکات نظام جهانی سر ما يه داری قرار داشته و برای رسيدن به تکامل اجتماعی نظام سرمايداری، پيمو د ن راه طو لا ني را پيشر و دارد. جوامع پسا استعماری که افغانستان هم در رديف آ نها شا مل است, در چوکات د نيا ی مدرن سرمايداری، پيا مد تاريخی و متمم تکامل چوامع صنعتی سرما يداری استنند. بعبارت ديگر جوامع پساستعماری، همزمان با تکامل جوامع صنعتی سرمايداری در مقياسجهانی بوجود آمده و ضرورتيست برای تکامل اقتصادی نظام سرما يداری. از اينرو, اين جوامع منحيث متمم تاريخی تکامل جوامع صنعتی سرمايه داری ارزيابی ميشوند. اما ميان اين د و نوع جامعه متفاوت، از نظر تاريخی تکامل مشترک و يا (Ko –Evolution.) وجود دارد, که در روند اين تکامل مشترک, جوامع صنعتی سرمايداری نقش مسلط وتعين کنند ه داشته و جوامع پسا استعماری در موقعيت وابستگی و تابعيت قرار دا رند. درفرآيند اين تکامل مشترک، جوامع صنعتی سرمايداری شرايط هست و بود و تکامل جوامع پسا استعماری را خود تعيين ميکنند. حد اقل تا آن جاييکه اين شرايط از طريق بازار جهانی و روابط نيرو ها در سطوح سياسی ونظامی تعيين و معرفی شده با شند. دراينجا بيا ن اصلی و هسته اساسی تئوری های وابستگی روشن ميگردد و ا ن اينکه، وابستگی منا طقيکه قبلأ مستعمره شده و همچنا ن آنهائيکه بعد أ بصورت نيمه مستعمره و يا بشکل غير مستقيم در ا نقيا د سلطه سياسی نيرو ها ی استعماری در آمده ا ند شامل آن فرايندی بود ه اند که نميتو ا ن آ نرا از فرايند تکامل جوامع صنعتی سرمايه داری جدا سا خت. در موقعيت پسا استعماری اين مسئله از اهميت نا چيز برخوردار بود ه، که چه مواد خام و منا بع در اين دوران از مستعمرات (منا طق پيرا مو نی) به کشور ها ی استعماری (مراکز) انتقال داده شده ا ند. عمد ه و در خو راهميت, پيآ مد ها ی ساختا ری دوران استعماری ا ند : که تغييرا ت در و نی اجتماعی و همراه با آ ن مد ل تکامل بيرونزا را در مستعمرات بو جو آورده ا ند. مد ل تکامل اجتماعی بيرونزا مد ليست که : در مستعمرات بو سيله قدرتها ی استعماری ا يجا د شده و تا کنو ن هم مد ل تکامل ا جتماعی کشور ها ی عقب ا فتا ده و يا (جهان سو م) را ميسازد. جهت اين مد ل بير و ن مرزيست, يعنی تا بع شرايط خارجی بخصوص , کشور ها ی صنعتی سرمايه داری ميباشد. اين مد ل، ا بتکا ر و نوآوری ندارد و هميش با يد از مد ل تکامل اجتماعی کشور ها ی صنعتی سرمايه داری پيروی و تقليد نما يد. کشور ها يکه تجارب مستعمره بود ن را با خودار ند، بد ينمفهو م که بصورت مستقيم و يا غير مسقيم ستم استنعمار را متحمل شده ا ند. هيچيکی ا ز آ نها نتوانسته در روند تکامل اجتماعی خو يش راه ديگر يرای خود انتخاب نما يد بجز از آ ن مسير تکامل اجتماعی که قدرتها ی استعماری برای آنها نشا نداد ه و تعين کرده اند وآنهم در زما ن پس از استعمار. علت آ نهم در اين وا قعيت نهفته است، که در دوران استعما ر ساختارهای  يک جامعه مدرن در مستعمرات بگو نه ا ی ا يجا د شده است که در آ ن پيروی و يا تعقيب کر د ن از جامعه و مد ل تکامل ا جنما عی کشور ها ی صنعتی سرمايه داری و يا قدرتها ی پشين استعماری يگانه راه رسيدن بتر قی و تکما مل اجتماعی در مقابل شان قرار شده است,.بدون در نطر داشت اين مسئله که، مستعمرات تا دوران ماقبل استعماری , چه سا خت و شکل اجتما عی داشته ا ند – آيا جوامع ا بتد ا ئی متکی بر بنياد های قبيلوی بوده اند و يا امپراتوری های بزرگ چند صد سا له. از اينرو فتوحا ت استعماری و يا اين ادغام اين مستعمرات به نظام جهانی سرمايه داری بحيث يک (گسست تاريخی) د ا نسته ميشود. بدون تر د يد، از زمانيکه دولت بوجود آمده است, تجاوز، ا شغا ل، نا بود سا ختن مد نيتها ی پيشر فته و ايجا د سلسله مرا تب ميا ن دولتها نيز وجود داشته است. و لِی تما م اينرو يداد ها، بر پا يه ا ی يک ا صل بسيا ر سا د ه استوار بود ه است : گستر ش جغرا فيائی ا مکا نا ت جپاولگر ی منا بع در آمد. و لی بهر پيما نه ای که اين اشغا لگر يها برا ی ا شغا لگر و ا شغا ل شده گسستها ی عمده ا ی را در زمينه تکامل ببار آورده با شند، با وجود آ نهم تر کيب مجموع  جامعه در زمينه بازتو ليد آ ن د ست نخورده باقی مانده و يا بعبارت ديگر، گرهگا ی ا سا سی جامعه از نطر شرايط تاريخی تکا ن نخورده است. ادامه و يا تداوم روابط استثماری مانند گذشته از طر يق جبر سياسی صورت گر فته. اقتصاد و سياست جدا نا پزير از همديگر يکجا جو ش خورده باقی مانده اند. مطا بق به توضيحات با لا ئی، بر پا يه ا ی هيج يک از اين فتو حا ت امپراتوری ها نميتوان به يک استدلال منطقی دست يافت، که از تما م وابستگی ها ی غير اقتصاد ی چنان يک نظمی بوجود آمده باشد، که در حال حاضر بازار جهانی آ نرا بوجود آورده است که در چوکات آ ن تغييرا ت جهان شمول ديده ميشود، وکشور ها يکه با وی در تما س آمده ا ند, برپا يه ای منا سبا ت سلطه گر ی و وابستگی در تقسيم کا ر جهانی با همديگر ادغام شده ا ند. هيچيکی از ين متصر فا ت پيش مدرن نتوانسته يک سيستم بروکراتيک (دولت استعماری) ا يجا د نمايند و يا بعبارت ديگر. به آن جيز يکه قبلأ وجو د داشته شکل ديگر ی بدهد، و يا در موقعيت قرار داشته باشد، که بو سيله نيروی غير اقتصاد ی در دور تر ين منا طق نفو ذ نما يد و بر پا يه ا ی خواست بازار جهانی تغييراتی در ساختار های اجتماعی آن بوجود آورد. از اواخر قرن 19 بد ينسو، در جهان کشور و يا منطقه ای وجود ندارد که به نظام سرمايه داری و يا اقتصاد جهانی آن مدغم نشده باشد. افغانستان هم از اين ا مر مستثنا نيست. اين کشور در چوکات رقابتهای دو قدرت استعماری آ نزما ن (روسيه تزاری و استعمار انگليس) به نظام جهانی سرمايه داری مدغم گرديد، که نقش استعمار انگليس در اين زمينه بيشتر است. برای درک بيشتر ادغام افغانستان به نظام جهانی سرمايه داری و تغييرا ت نا شي از اين ادغام در روند تکامل اجتماعی اين سرزمين, بو يژ ه در زمينه گسست تاريخی آ ن، از يک جامعه کهن بيک شکل خا صی از جامعه نوين (که ما آ نرا جامعه پسا استعماری) ميدانيم. (مراجعه شود بکتا ب گريگورين) قدرتها ی استعماری نفو ذ شا نرا در ا وآ يل قرن 19 به اين سرزمين گستر ش داد ند. و لی تقا بل و يا بعبارت ديگر، بر خو رد مسلحانه ای افغانستان با استعمار انگليس در سا ل 1839 صورت گر فته که در تاريخ اين کشور، به اولين جنگ ا فغا ن و انگليس شهر ت دارد. دومين در گيری و يا جنگ ا فغا ن و انگليس در 1879، و سومين آ ن در سا ل 1919 است که بنا م جنگ استقلا ل و يا جنگ آزادی مردم افغانستان از سلطه سياسی استعمار انگليس مشهو ر است. از نخستن نبرد مردم افغانستان با استعمار انگليس در سا ل 1839  تا 1919، بيش از 80 سا ل را دربر ميگر د. اين زمانيست، که سرزمين موجوده افغانستان بشکل تدر يجی بو سيله اين قدرتها ی استعماری به نظام سرمايه داری و يا به اقتصاد جهانی آن مدغم شده است. پيا مد آن، گسست تاريخی جامعه سنتی افغانستان که ممکن شکل و يا سا ختا ر آن (فيودالی، شيو ه تو ليد آ سيا ی و يا جامعه قبيله ا ی) بوده باشد، در جهت يک شکل خا صی از جامعه مدرن (پسا استعماری) است. يکی از نشانه های مدرن شد ن افغانستان در اين بر هه ا ی زمانی، ا يجا د يک دولت با مرزها ی مشخص شنا خته شده سياسی در مقياس جهانی و يا بعبارت ديگر، داشتن تما ميت ارضی، قلمر و سياسی، خا ک، کشور، مِهن و يا و طن است. دولت با مرز ها ی مشخص سياسی، برا ی اولين در تاريخ افغانستان بعد از نميه دوم قرن 19 در دوران سلطه سياسی استعمار بوجود آ مده. پيش از آن، دولتها ی از نو ع امپراتوری و يا د ود ما نی، در سرزمين موجود ه افغانستان دارای مرز ها ی مشخص سياسی نبود ه ا ند. دولت با مرزها ی مشخص سياسی، سا ختا ر يست مدرن که نخستين با ر در اروپا ی غربی بوجود آمده. و بعداً بو سيله قدرتهای استعماری در مستعمرا ت و سا ير نقا ط جهان بخا طر ا يجا د نظم حهان سرمايه داری انتقال داده شده است. در سا ختا ر يکدولت مدرن، تر کيب و يا يکجا شد ن سه چيز از اهميت تعين کننده  برخوردار است : تما ميت ارضی، باشندگان و يا مردم سرزمين و رژيم سياسی

. 1. ا صطلا ح دولت و يا کشور به يک سرزمينی ا طلا ق ميکردد، که بو سيله مرز ها معين و تعر يف شده باشد و اين مرز ها از جا نب کشور ها ی همسا يه و همچنا ن از سو ی چو ا مع بين ا لمللی که خود از دولتها بوجود آمده اند, برسميت شتنا خته شده باشد. و واحد تما ميت ارضی با يد بحيث پا يه مادی در خد مت دولت قرار گيرد.

 2. ا صطلا ح دولت بيک واحد تما ميت ارضی در صورتی ا طلا ق ميکردند، که آ ن سا حه دارای با شند ه و يا مردم باشد. سرزمين بدون با شند گان آن سازگاری با مفهوم دولت ندارد.

 3. واحد تما ميت ا رضی با يد دارای يک رژيم سياسی شنا خته شده و يا نيروی با کيفيت دارای خوداراديت باشد. خوداراديت و يا (Souveränität) دارای د و بحش است – خوداراديت خارجی و خود اراديت داخلی. خوداراديت خا رجی بيا نگر آ نست، که يک رژيم سياسی ويا يک دولت توانايی آ نرا داشته باشد که در برابر تجاوز بيگا نگا ن و يا کشور ها ی همسا يه از تما ميت ارضی خو يش د فا ع کرد ه و همچنان به تما ميت ارضی ديگر ا ن احترامبگذ ا ر د. خوداراديت داخلی مفهو مش آ نست که، يک رژيم و يا دولت در داخل کشور بر سا ير نيروها ی سياسی وا جتماعی از نطر قا نو نی د ست با لا تر داشته و همچنا ن مردم نيز از ا صل خوداراديت برخو ردار با شند. دولت مدرن، دولت مليست. دولت ملی– پيکر سيا سيست که بر پا يه خوداراديت و خوداراديت مردم استوار است. خوداراديت مردم درچوکات يک دولت ملی، داشتن کيفيت شهروند بودن آنهاست. شهروند بودن و يااز حق شهروند ی برخوردار بود ن، از د ست آورد های بزرگ دوران ر و شنگر ی وا نقلا ب کبير فرا نسه است. شهروند, ا نسا نيست، که بدون در نطر داشت د ين، تبا ر، رنگ، ز با ن و جنس (تفا وت ميا ن مرد و زن) عضويت جامعه را داشته و در برابر قانون دارای خقوق مساوی باشد. چنين پيکر سياسی تا هنو ز در تاريخ تکامل جامعه افغانستان بو چو د نيآمده است. ا سا سأ ايجاد دولت مدرن در افغانستان، طوريکه در بالا آ نرا تذ کر داديم، دردوران سلطه سياسی قدرتها ی استعماری بويژه بوسيله استعمار انگليس بنا نهاده شد, که مصا د ف با دوران خلا فت و يا به ا صطلاح سلطنت ا مير عبد ا لر حمن (1880– 1901) است. ا مير عبدالرحمن بکمک نظامی، اقتصادی، سياسی و اداری استعا ر ا نگيس و انگليسها با همکاری ا ميرعبد ا لرحمن، تو ا نستند با نيروی سر نيزه يک شکل خاصی از دولت مدرن را بوجود آ ورند، که مردم افغانستان در چوکات مرزها ی کشيد ه شده ای سياسی آنزما ن تا کنون زند گی دارند. ا مير عبدالرحمن در پيشبرد سياست استعمار انگليس، از هيجگونه بکاربرد فشا ر، قهر واستفاده ازنيروی نظامی در برابر اقوام، سران قبايل و نيروها يکه با سياست وی مخا لفت داشتند, خود داری نکرد. ا و بخود ش لقب (امير آهنين) را داد و با اتکا به دين و مذهب و استعمار انگليس، تمام مخا لفين را از مسير راهش برداشت. و در نتيحه : يک دولت مرکزی استبدادی مطلقه را بگونه ای که استعمار انگليس خواها نش بود, ا يجا کرد. دولت مدرن، ولی با و فا دار ی غير مدرن نسبت به آ ن – يعنی و فا دار ی قو می – مذهبی توام با (استبداد شر قی), ميرا ثی بود که در 1901 به پسر ش حبيب ا لله (1901-1919) رسيد. حبيب الله تما م قرار داد ها و عهد نا مه ها يرا که پدر ش با انگليسها توافق نمود ه بود, پز ير فت. در زمان به ا صطلا ح سلنطنت امير حبيب ا لله رو يداديکه برا ی تکامل اجتماعی بسيا ر عمد ه بود، آوردن و يا وارد کردن مکتب شکل ا روپا ئی و يا آ مو زش و پر و رش مدرن برای تر بيت نخبگا ن سياسی بود. در سال 1904 برا ی نخستين بار مکتب حبيبه گشاده شد. آ موزش و پرورش اروپائی – نظير مکتب، دانشگاه و ساير نهاد های علمی و پژوهشی با مدارس دينی و مذهبی تفاوت کيفی دارند، اولی مدرن, دومی غير مدرن و سنتيست. اما با وجود اين نوآوری ها ا مير حبيب ا لله بيشتر زند گيش را به خو شگز را نی و عيا شی سپر ی نمو د. پس از مرگ او پسر ش امان الله (1919-1929) بقدرت ر سيد. ا ما ن الله خا ن دربين مردم افغا نستا ن ازاحترا م بسياری برخوردار است. در آغازسلطنت او، مردم اين سرزمين به ازادی سياسی شا ن از چنگال استعما ر انگليس د ست يا فتند. از اين جهت ا و دربين ا فغا نها محبو بيت دارد. و بکا ر نا مها ی سيا سيش، بو يژه به تفکر استعمار ز د ا ی دوران ا و بد يد ه احترام نگر يسته ميشود. اما با وجود تفکر ضد استعماری که در آن زمان گرا يش عمده سياسی را در افغانستان ميساحت. رهبران جنبش آزاد يبخش کشور تخت زعامت شخص امان الله، نتوانستند بو سيله شعارها، عملکرد ها و تنشهای ضد استعماری، شرايط نوينی برای دوره پسااستعماری ايجاد نمايند. د ليل آ ن بظر ما در اين وا قعيت نهفته است که: از يکطرف تغييراتيکه در دوران ادغا م استعماری اين سرزمين به نطا م سرمايه داری و يا به اقتصاد جهانی درداخل جامعه سنتی افغانستان در جهت مدرن شد ن آ ن صورت گر فنه بود, بر گشت نا پزير بودند و از طرف ديگر نحبگان و بازيگران سياسی هم راه ديگری را سراغ نداشتند. همين فروپاشی قسمی سا ختارهای سنتی جامعه افغانستان، در مسير خود برای رسيدن بجامعه مدرن يک شکل خا صی را بخود گرفت که همان ً گسست تاريخی ً از جامعه سنتيست. اين ًگسست تاريخیً، نتنها در مورد افغانستان صد ق ميکند بلکه، شامل حال تمام منا طقی ميشود که بصورت مستقيم و يا بگونه ای غير مستقيم مستعمره بوده ا ند. ًجهان پسا استعماری – يک جهان از دولتها ی مدرن است ً. استعمار زد ايی رسمی در قرن 19 در ا مريکای لا تين, در قرن 20 در افغا نستا ن و بعد از جنگ جهانی دوم در کشور های آ سيا ی و ا فر يقا مستقيماً به ساختار دولتها ی مدرن انجاميد. اين مسئله را ميتوان چنين جمعبندی نمو د: استعمارزدايی به هيج صورت شرايط کهن قبل از استعمار را د و باره احيا نکر د. برعکس در تمام حالا ت شکل جد يد دولت مدرن را بوجود آ ورد و در فرجام بفرايند هايی کمک کر د، که در دوران استعمار آغاز شده بود ند. اين رويداد درمورد دولت جد يد در آن کشورها ی نيز صا د ق است که مدعی داشتن " سنت " کهنتر هم ميباشند. اين کشور ها با وجود داشتن دولتها ی مدرن، نميتوانند مانند جوامع اروپا ی غربی، آمريکای شما لی و جا پا ن, جوامع بورژوايی و يا سرمايه دار ی با شنند. ا گر ما از تما م متن نو شته شده ای که در د ست داريم، يک جمعبد ی در مو ر د افغانستان دا شته با شيم ميتوانيم به اين باور برسيم که : ادغا م اين سرزمين در دوران استعمار وبعد از آن به نطا م سرما يداری و يا به ا قتصاد جهانی آ ن، افغانستا ن را به يک شکلی از جامعه مدرن تبد يل نموده که ا ساسً از نظر کيفی، با جوامع صنعتی اروپای غربی، آ مريکای شما لی و چاپان تفاوت دارد, ولی بخش از صورتبند ی جامعه مدرن را ميسازد. در شرايط موجود افغانستان کشوريست اشغال شده از طرف نيروهای ائتلاف بين المللی تحت قيادت ايالات متحده امريکاکه در جريان فرآيند دولت سازی قرار دارد. واستحکام ًدولت ً موجود هم در فرجام خود، مسلماً چيزی ديکری نخواهد بود بجز از احيای همان دولت مدرن پسا استعماری قرن گذ شته. افغا نستا ن با تمام ويرانيهای خود بخش از جهان مدرن است. بدون آنکه يک جامعه سرما يداری باشد. زيرا مدرن تنها در شکل جامعه سرما يداری خلاصه نميگردد, بلکه اشکا ل گوناگو ن دارد. يکعده از دانشمندان جامعه شناسی اشکال متنو ع مدرن را در مقياس جهانی چنين جمعبندی نموده اند: " جامعه مدرن در اينجا مشخصاً به يک چيز خاصی مانند شکل جامعه سرمايداری خلاصه نميگردد. جوامع مدرن در صورتبندی های متفاوت وجود دارند، آنچه مشخص است مدرنيسم بوسيله يک د ينا ميک نوآور گستر ش يابنده و درنگ نا پزير، همراه با انقلا ب صنعتی و پيدايش بازارجهانی سرما يداری براه ا نداخته شده و فرآيند متداوميست که در کنار جوامع سلطه گر سرمايداری، در برگيرنده اشکال ديگری از جوامع مدرن است که شامل جوامع متمم سرمايداری يعنی پسا استعماری نيز ميباشد، که همزمان با جوامع هسته ا ی سرمايه داری بوجود آمده ا ند، و همجنا ن در مورد آن کشور های صدق ميکند که در تلا ش شکست خورده برای ا يجا د يک جامعه مدرن بعنوان رقيب سرمايداری از نوع جامعه ا اتحادشوروی تبارز کردند." ا فغا نستان در اينجا در رد يف جوامع و يا دولتها ی مدرن پسا استعماری داخل است. در چوکات گفتما ن تئوری تکامل، ضروری پنداشته ميشود تا چگو نگی ساختار دولت را بخا طر جنبش دموکراسی، فرايند دموکراسی و همجنا ن بخاطر فروپا شی ساختار خود دولت مورد بررسی و نگرش علمی قرار داد.