دوکتور سيد موسی صميمی سر دبير بخش افغانستان راديو دوچه ويله آلمان
03.03.2006
نگاهي برگفتمان " رکود نسبي تاريخي " درپيوند با چالشهاي " دوران گذار"
ازآنجائي که پس ازسپري شدن چهارسال ، نه حکومت افغانستان موفق به طرح يک برنامهء گسترده سياسي – اقتصادي که جوابگوي انکشاف سالم کشورباشد ؛گرديده است، ونه هم نيروهاي روشنکري خارج ازحوزه کرسي نشينان کدام بديل مناسب وستراتژي سالم ارائه نموده اند، قبل ازهمه نيازمبرمي به يک تغييرودگرگوني" دستگاه فکري جمعي " احساس مي شود.
بخش اول :
1. طرح مسئله
2. پراگندگي بازيگران سياسي ونيازبه دگرگوني
3. " رکود نسبي تاريخي "- ساختارها وعوامل دروني وتأثيرپذيريهاي بيروني
4. رويکردها
1. طرح مسئله
هنگامي که نظام " التقاطي " چريکهاي طالبان ودستياران بيروني آنها- شبکه دهشت افگن القاعده – ازلحاظ نظامي تارومارگرديد، وازشهرها، روستاها ، وکوهپايه هاي هندوکش رانده شد؛ زمينهء يک " صلح دموکراتيک " درافغانستان مهيا گرديد.
نخستين پيامد سياسي شکست اين گروه ستيزه گر؛ " توافقات بن " خوانده شده است که درآن چهارگروه سياسي افغاني تحت نظرسازمان ملل متحد دردسمبرسال 2001 ميلادي درکاخ پترزبرگ ، درحومه شهربن پايتخت پيشين جمهوري فدرالي ، پس ازهشت شبانه روزجروبحثهاي طولاني به " مصالحهء تاريخي " دست يافتند.
چهارگروه شرکت کننده درکنفرانس پترزبرگ شامل ؛ جبهه متحد اسلامي براي نجات افغانستان، گروه قبرس ، گروه روم وگروه پيشاوربودند که دراين گردهمآيي نقش به سزايي بازي نموده ودرنتيجه زمام سياسي " دولت انتقالي افغانستان" را نيزدردست گرفتند.
ازسوي ديگر، آن نيروهاي سياسي افغانستان که درپترزبرگ حضورنداشتند، وخود را هواداردموکراسي ، حکومت قانون ، واصل شهروندي مي خواندند، با چالشهاي بزرگ سياسي – تباني سياسي وخود سازي – روبرو گرديدند.
باوجود "دستاوردها" ي کم وزياد " دوره انتقالي " ؛ " نيروهاي دموکراتيک " مانند " روشنفکران کرسي نشين" – ولو با امکانات وقابليتهاي ديگر – هنوزهم داراي نابسامانيهاي سياسي ، تشتت خط فکري درراستاي دموکراسي، وفرقه گراييهاي که جامعه بدان نيازندارد، مي باشند.
يک بخش ازعوامل اين " سردرگمي "، ناشي از عدم توافق نظري درمورد چگونگي ساختارتاريخي سرزمين هندوکش وتشخيص دشواريهاي حاکم برآن پنداشته مي شود، بخش ديگر درعدم تشخيص درست شاخصهاي همکاري ، نبود مشي عام وخاص سياسي ونحوهء آميزش محافل وحلقه هاي سياسي مضمرمي باشد.
دراين جستار، نخست به پراگندگي بازيگران سياسي دوران گذار، اشارت گرديده است که گويا هنوزهم " گره کور" را نيافته اند، وپس ازآن به نکاتي چند پيرامون " شيوه توليدي تاريخي " درپيوند با ويژگيهاي سرزمين هندوکش پرداخته مي شود.
2. پراگندگي بازيگران سياسي
اوضاع حاکم سياسي، اقتصادي ، اجتماعي ، وفرهنگي درافغانستان ؛ الگوي بخصوصي از " دوران گذار" خوانده شده است که به هيچ گونه زاده تصادفات ناپسند تاريخي نبوده ؛ بلکه محصول عوامل مشخص اما پيچيدهء اجتماعي – سياسي، وپيامد واکنشهاي آگاهانه بازيگران سياسي سه دهه اخير، دردرون وبيرون افغانستان مي باشند.
مشخصات اين دوران دست کم درسه بخش ، چنين خلاصه مي شوند:
بخش نظامي : گذارازبرخورد هاي مسلحانه ستيزه جو وپرخاشگر، به همزيستي مسالمت آميز نرمش پذيروسازنده ؛
بخش اقتصادي : گذارازجنون انهدام وتخريب زيرساختهاي اقتصادي ، به سوي بازسازي ونوسازي ؛
بخش مدني : گذارازديگرگونيهاي روابط قومي ، سنتي ، روستايي وسمتي ؛ به سوي نهادينه شدن نسبي بنيادهاي جامعه مدني ، کانونهاي خصوصي داوطلبانه ، تمرکززدايي ازساختارهاي شبه دولتي اقتدارگرابه نفع قدرت سياسي با مشروعيت مردمسالارانه
( دموکراتيک)
" افغانستان نوين " ، به تأسي ازمحتواي دوران گذار ؛ آثار، بقايا، ويژگيها، وميراثهاي دروان گذشته را که درآن جنگ وستيز حکمفرما بوده است، مدتهاي زيادي با خود حمل خواهد نمود.
بازيگران سياسي کشور؛ نظربه برداشتهاي سياسي- اجتماعي خود، ناگزيراز زواياي مختلفي به اين کودک نوزاد نگريسته ، ومشيهاي سياسي خودرا مشخص مي گردانند. دراين ارتباط مي توان بطوربسيارعام گروه هاي ذيل را درنظرآورد:
گذشته گراها:
اين واژه به کساني اطلاق مي گردد که منافع خود را درساختارهاي نيم بند گذشته جستجو نموده ودرنتيجه با عملکردهاي خود، سد راه رشد سالم سياسي – اقتصادي کشورگرديده ونمي گذارند تافرهنگ همزيستي مسالمت آميز، رفاه گسترده اجتماعي ، عدالت سمتي واصل شهروندي حکمفرما گردد.
حاشيه نشينان ونفي گران :
اين گروه متشکل ازحلقه ها وافراد سياسي اي اند ، که مطابق به ادعاي خود شان، هواداردگرگونيهاي بنيادي وريشه اي مي باشند، وبنابراين؛ دوران گذاررا يکسره نفي مي کنند. اين گروه همچون گذشته ها حلزون صفتي اش را حفظ نموده ، وکماکان " حاشيه نشين " باقي مانده است.
مأل انديشان :
اين گروه به شرايط جديدي که ايجاد گرديده است؛ هنوزهم به ديده شک وترديد نگريسته ، لاکن با وجود آن با پاهاي لرزان وترديد آميز درکوهپايه هاي هندوکش قدم گذاشته ، ومي کوشد درجايگاه مناسبي ، نقش سازنده اي بازي نمايد.
سرسپردگان :
اين گروه شامل محافل وعناصري مي گردد که بي برنامه، شتابزده وبدون کدام ديد انتقادي سالم ، دربسترانکشاف اوضاع " افغانستان نوين " قرارگرفته وتلاش مي ورزد هرچه زودتر ازطريق ائتلافهاي ناسالم وزود گذر، به آرمانهاي خود دست يابد.
اين گروهها درپيوند با مواضع سياسي شان درآخرين تحليل مي توانند " قوم پناه"، " دين پناه"، " غرب پناه"، ويا " آرمانگرا" خوانده شوند.
دراين ميان، نيروهاي مردمسالار، به تأسي ازاصل دموکراسي وقانون سالاري، درکنارسايرگروههايي که دست شان به خون مردم آغشته نباشد، تلاش به خرج خواهند داد تا باطرح برنامه گستردهء اجتماعي – اقتصادي ، کشورجنگزده را هدفمندانه به سوي صلح پايدار، بازسازي سالم وانکشاف متوازن سوق داده ؛ با کشورهاي همسايه ازطريق حسن همجواري، با پيروي ازحقوق بين المللي و درفرجام درروند جهاني شدن ، جايگاه افغانستان را مطابق به امکانات ووسائل دست داشته يک کشورجهان سومي تعيين نمايند.
ازآنجائي که پس ازسپري شدن چهارسال ، نه حکومت افغانستان موفق به طرح يک برنامهء گسترده سياسي – اقتصادي که جوابگوي انکشاف سالم کشورباشد ؛گرديده است، ونه هم نيروهاي روشنکري خارج ازحوزه کرسي نشينان کدام بديل مناسب وستراتژي سالم ارائه نموده اند، قبل ازهمه نيازمبرمي به يک تغييرودگرگوني" دستگاه فکري جمعي " احساس مي شود.