26.02.08

 

سخن به نام مجید است عاشقانه بخوان

 

 در حيرتم ز چرخ که آن مرد شير گير

با دست روبهان دغل شد چرا اسير

باز حوت خونین فرا رسید . ماه حوت به یاد آورنده آن خاطرات اندوه باریست که تا دم مرگ از لوح ذهنم زدوده نخواهد شد.  حوت سال 1358 خورشیدی را می گویم . ماهی که در آن قیام برحق شهریان قهرمان  کابل بر ضد قوای اشغالگر روس و چاکران بد نام وطنی شان با قساوت سرکوب شده بود . هنوز کوچه و پس کوچه های شهر بوی خون جانبازان قیام و مردم عادی را می داد. سازمان های نظامی و پولیسی دشمن همه جاها را شدیدا  زیر نظر داشتند. آدم ربایان بی عار شب و روز درپی شکار انسان ها بودند. بازار بگیر وبکش آنقدر گرم بود که کابل نازنین به ماتم سرای واقعی مبدل شده بود .

اعتصاب سه روزه مردم دلیر کوهدامن با الاثردرخواست سازمان ازادیبخش مردم افغانستان (ساما) با پیروزی به انجام رسیده بود .  واحد های محلی (ساما ) با شجاعت و شایستگی نقش رهبری خود را درین اعتصاب تثبیت کرده بودند . سازمان ما ( ساما ) با تعهد قوی نسبت به سرنوشت ملک و ملت،  جر ات مندانه وارد نبرد رویاروی برضد نیروهای اشغالگر و با ندهای زیر اداره شان شده بود . " سازمان ازادیبخش مردم افغانستان پیکا رقاطعانه ، بی بر گشت و بی امان را علیه امپریا لیسم روس و بر ده گان میهن فروش آن اعلام می کند " (شبنامه – روس اشغالگر درسراشیب رسوایی و تباهی ) اوتوریته ونقش " ساما "در میان مردم روز تا روز برجسته تر شده می رفت و نام بلند مجید کلکانی سر زبان ها افتیده بود. در متن چنین اوضاع تبدار و حماسی ،عبدالمجید کلکانی به منظور جمعبندی قیام سوم حوت کابل وجنبش های اعتصابی و اعتراضی سایر مناطق کشور، شبنامه "درسنگر اعتصاب ببر انقلاب خفته است" را نوشت. درست روز هفتم حوت بود که پردل ( شهید شاه محمد ) دستنویس این شبنامه را به مقصد چاپ با خود اورد . شام همان روز با پردل نشست داشتیم. بخش عمده صحبت روی امنیت رفیق مجید و خطرات احتمالی که او را تهدید می کرد دور می زد. ما از رهگذر امنیت مجید سخت نگران بودیم. رفقا با یک اواز خواهان بیرون شدن او از شهر کابل شدند. ارزش ونقش مجید در درون سازمان ما و اهمیت حضورش در جنبش انقلابی افغانستان و مبارزه برای استقلال کشور برای هیچ یکی از ما پوشیده نبود. کسانی که او را به درستی نمی شناسند و یا با او کار مشترک نداشته اند، مشکل است عمق احساسات و درجه اعتقاد واعتماد ما را نسبت به او درک کنند.

در پایان جلسه نامه کوتاهی عنوانی او نوشتیم و از پردل خواهش کردیم تا هر چه زود تر به دست او بسپارد.  در نامه آمده بود تا دیر نشده است کابل را ترک بگوید و به محل دیگری دور تر از نظر دشمن نقل مکان کند . تمام شب را نخوابیدیم.هنوز هوا روشن نشده بود که رفیق پردل به طرف کابل حرکت کرد. من  به کمک  دو تن از رفقای دیگر ( زنده یاد  استاد عبد البصیر وزنده یاد استاد باشی محمد) کار چاپ وتکثیر شبنامه را اغاز کردیم . با شدت و جدیت  کار می کردیم ولی حواس مان جای دیگر گره خورده بود. حویلی ای که ما در آن کار می کردیم درمیان زمین های زراعتی و در حاشیه یک قریه کوچک واقع شده بود . ساعت یازده قبل از ظهر را نشان می داد. از پنجره به بیرون نگاه کردم . کسی به طرف حویلی روان بود . وقتی نزدیکتر شد او را شناختم. به مشکل قدم بر می داشت. گویی پاهایش با زنجیر سنگینی بسته شده باشد. دستم از کار کنده شد. دلهره بی مانندی بر من چیره شده بود . زیرا می دانستم بازگشت غیر منتظزه پردل خالی از ماجرا نیست.  پردل داخل خانه شد. از صاحب خانه خواهش کردم ما را تنها بگذارد. با سراسیمه گی از او پر سیدم: رفیق گپ چیست ؟ پاسخ داد : همان چیزی شد که شب رویش گپ زدیم. دچار چنان حالتی شده بودیم که نمی شود ان را بیان کرد .بدینترتیب عبدالمجید کلکانی بنیان گذار و رهبر"  ساما  " که از ده ها کمین و تو طیه دشمنان جان سالم بدر برده بود، به تاریخ هشتم  حوت1358 به د ست دشمن افتاد.  آری ! روباه شیر شکار کرده بود !

پس از فاجعه ثور1357 و به دنبال ان بنیان گزاری "ساما " عده ای از هم سنگران مجید مصرانه از اوخواستند تا از شهر کابل بیرون شود . پیام هایی  نیز از جانب بعضی شخصیت های ملی و دوستانش درین رابطه عنوانی او مواصلت کرده بود. او خود نامه هایی عنوانی مردمان غیور پنجشیر و پکتیا ارسال داشت. تا جایی که من اگاهم خودش نیز تمایل ماندن در شهر را نداشت. اینکه چرا دست به اقدام عملی نزد، عوامل زیادی را می توان برشمرد. امید روزی بتوان این عوامل را ریشه یابی کرد. انچه دم نقد می شود گفت اینست که قبل از گرفتاری مجید رفقای دست اول او در کام دشمن فرو رفتند. در نتیجه بار سنگین کار بر دوش مجید افتاد که درجه ضربت پذیری او را بالا برد. دشمن بهترین یاران او را از او گرفته بود . اشرف ( عضو مرکزیت ساما ) ، انجنیر قدوس ( عضو مرکزیت ساما ) ،داود سرمد ( عضو مرکزیت ساما ) ،رسول جرات ( عضومرکزیت ساما ) ، عزیزالله (عضو مر کزیت ساما )  و دیگران .

رفیق مجید آماده گی برای برگزاری اولین کنگره ساما را می گرفت. این کار در شرایط آن روز ساما بدون تماس منظم با اعضای باقیمانده سازمان که متاسفانه اکثریت شان در شهر کابل به سر می بردند ممکن نبود .

 -  در درون سازمان بحث هایی در جریان بود که با سرشت و سرنوشت آن گره خورده بود. و این بحث ها بدون حضور مجید به جایی نمی رسید .

- برخی بحث ها و کج بحثی های دیگر که در هر حال مسا له ای را حل نکرد و ما در آن موقع نتوانستیم پاسخ نهایی برایش بیابیم اما با شله گی  خواهان یکطرفه شدن آن بودیم . در حالی که زمین زیر پای ما در اثر خیزش مقاومت جویانه مردم می لرزید. درد ناک تر اینکه رفقا این بحث ها را زیر تیغ خون چکان دشمن و در پهلوی تانک و توپ تجاوز گرانی مشق می کر دند که عملا دست به کار بود تا ریشه های مانرا بخشکاند .

-  در جمع ما کسانی هم بودند که بقای فزیکی وسیاسی شان را در وجود مجید می دیدند و تمایل نداشتند که مجید انها را تنها بگذارد .درمقابل، ساختار روحی و اخلاقی رفیق مجید چنان بود که هیچگاهی تقاضای رفیقش را نمی توانست نا دیده بگیرد و به نظر او بی احترامی کند .

- و حرف آخر اینکه ساما با تمام حسن نیت وعشق اتشین نسبت به امر انقلاب وازادی، انچه بدان توجه کافی نکرد، حفاظت رهبران ارجمندی چون مجید بوده است .

وقتی از گذشته ها یاد می کنم و از سرو های قامت بلندی که با قساوت توسط تبر داران جنایت پیشه در خاک افتیدند، به معنای چسپیدن به گذشته نیست. من نمی توانم تاریخ خود را به د ست فراموشی بسپارم . مهمتر انکه  رستگاری و نجات خلق افغانستان بدون حضور فعال یک جنبش قوی ملی و انقلابی و سازمان مربوطه ان غیر میسر است . جنبشی که هیچگونه الوده گی با دم ارتجاع و استعما ر نداشته باشد و پیشوای محبوبی چون مجید انرا رهبری کند. 

 با انکه بیست وشش سا ل از تاریخ پخش شبنامه "درسنگر اعتصاب ببرانقلاب خفته است " می گذرد وجای عبد المجید کلکانی در کنا رما خالیست، این اثر را به عنوان آخرین یادگار قلمی او، برای نسل جوانی که تاریخ راه نا تمام شهدای عزیز جنبش ملی و انقلابی کشور را بر دوش آنها نهاده است، دوباره به دست نشرمی سپارم.

 

     نفرین بر قاتلان شهدای انقلاب وآزادی !

  ن . رهرو-هشتم حوت 1384

      

      

 «در سنگر اعتصاب ببر انقلاب خفته است »

 

 « خشم وانزجار عمیق مردم آزاده ما در برابر اشغال رهزنانه میهن عزیز ما توسط سوسیال فاشیسم جنبشهای اعتصابی دامنه داری را در سراسر کشور بر انگیخت.

" ببرک " روباه فکر میکرد که با جنباندن دم خود میتواند مردم را فریب دهد و شبخون گرگ دهن دریده سوسیال فاشیسم را بر میهن ما به عنوان دفاع از استقلال و تمامیت ارضی افغانستان توجیه نماید.

او بر شهادت جانبازان راه آزادی میهن مزورانه نوحه سرمیدهد تا لکه ننگ جاودان را از دامن خود بر دامن سیاه " سیا " پاک کند.  او از مردم تقاضا میکند تا در کشف زندانهای مخفی "امین" جلاد با سگهای بوی کش او همکاری کنند ، در حالیکه ساطور خونین " امین" جلاد ، اقای " سروری" که دیروز همسر اسیر کشتمند را نیز در پیش چشمش برهنه میکرد – امروز پرچم سروری ببرک را بدوش میکشد  و وزیر شکنجه و کشتار ، اقای "مزدور یار" هم اکنون مزدور روس است و وزیر سرکوب ملی، آقای" وطنجار" وطن را  در قدم روس اشغالگر " جار" نموده است وهم وزیران دست چپ و راست آقای " تزارمل" هستند و با هم به شکرانه دلالی کشور به بادار خود پیاله سر میکشند. "ببرک" میهن فروش بر - چکمه های خون آلود رهزنان روسی – بنام ناجی ملت – بوسه میزند ، در حالیکه آنها ، شب وروز – بجان ناموس مردم – و حتی دیپوهای سلاح ، بانکها و آثار نایاب موزیم و تحویلخانه ارگ – آشکارا دستبرد میزنند تا خرچ چرس و هرزه گی خود را در آرند." ببرک " چشم پاره لشکر کشی سوسیال فاشیسم را بر میهن ما به منظور جلوگیری از "مداخله بیگانگان " وانمود میسازد ، در حالیکه قشون اشغالگر روس قطعات اردوی افغانستان را محاصره نموده ، گزمه و پاسبانی عروسک   "بریژنف" را به عهده دارد  و بر سنگر های تسخیر ناپذیر جهاد ملی، در داخل کشور آتش میبارد، از اینروست که دم "روباه " در تلک تجربه مردم گیر میافتد. مردم میبینند که گرگ وحشی روس در کنار تلک ایستاده و برای دفاع از "روباه" درمانده بمردم چنگال و دندان نشان میدهد و میغرد. مردم در می یابند که روس رهزن ناجی و پشتیبان آنها نیست بلکه دشمن سوگند خورده خاک و ناموس و هستی آنهاست. مردم میدانند که جنایا ت " امین" جلاد فقط یک تجربه ناکام و پی در آمد و بهانه اشغالگری روس بود و بس. مردم میپذیرند که مرحله نوین کودتای ثور با نیرنگهای رسواتر و توحش لجام گسیخته تر، آنجا که پای نوامیس و مقدسات ملتی در میان است آزمایش خونین تری را در برابر آنها قرار میدهد. دیگر دم " روباه" ؛ غرش " گرگ " و حتی فرمان آتش بس طبیعیت – برف سنگین هم نتوانست خشم کوهکن مردم را مهار کند. دیگر تنها تفنگ با زبان آتشین خود نمیتوانست ترجمان خشم توفانزای مردم باشد. سنگرها باید گسترده تر میشد تا شور انقلابی مردم در اشکال و سطوح دیگر رزمجوئی تجلی یابد . هنگامیکه عروسک " بریژنف" رخسار زرد خود را با سپیده و سرخاب " وطندوستی "  و "ملت نوازی " آرایش میکرد جنبش اعتصابی – همپای خروش مسلسلها – در هر گوشه کشور :

در هرات ،  قندهار، بغلان ، قندوز ، ننگرهار و... نفرین برحق ملت را بروی نثار نمود.  در چنین فضای پرشور حماسی رزمندگان سازمان آزادیبخش مردم افغانستان از مردم دلیر کوهدامن درخواست نمودند که بخاطر بزرگداشت از خاطره فنا ناپزیر شهدای راه آزادی میهن ، اظهار همبستگی با مجاهدین جانباز سراسر کشور و اعلان نبرد تا پای جان با اشغالگران روسی به اعتصاب سه روزه  از تاریخ 28 تا 30 دلو – دست زنند. مردم این درخواست رزمنده را با شور میهن دوستانه پاسخ گفتند. در این میان تنها یک سرویس اعتصاب شکن که با شیشه های تبرباران شده و حمل چند مجروح بی احساس در مراکز درمانده جاسوسی و پولیس" مرکز" سرگردان بود، حالت مسخره ایرا به نمایش میگذاشت و بزبان حال عاقبت عناصر بی وجدانی را پیشگوئی میکرد که در کارزار خونین جنگ آزادی ، بخاطر منافع حقیر خود تبر دشمن را دسته میدهند . هستند خشک مغزان بی عملی که در جوشاجوش رستاخیز خونین مردم سراسر کشور و در اوجگیری متلاطم جنبشهای اعتصابی و تظاهراتی ترور انقلابی جواسیس خود فروخته ایراکه هزاران فرزند رزمنده مردم را به دم ساطور جلاد سپرده و در دادگاه جنبش عادلانه مردم محکوم به اعدام اند ، " تروریسم" تلقی نموده و تخطئه مینمایند ، تا برفلج مزمن و درمان ناپذیر خود – به بهای دفاع از جنایت – سرپوش نهند. ننگ! اوجگیری و گسترش همزمان جنبش اعتصابی در شهر ها و روستاهای کشور در قعر زمستان بهار سرخی را نوید میدهد . جنگ آزادیبخش ملی ما یک جنگ اقتصادی،  سیاسی ، نظامی ، فرهنگی و روانیست . پیروزی این جنگ خواهان سهمگیری مردم سراسر کشور ، با تمام هستی خود ، در تمام عرصه ها و سنگرهای مبارزه است. دامنه جهاد و اشکال آن باید چنان گسترش و تنوع یابد که هر فرد کشور بتناسب امکانات خود بتواند دشمن را ضربه زند و جنبش مقاومت را از جهتی یاری رساند. در عین حال تمام مجاهدات مردم باید سازمانیافته ، هماهنگ و متمرکز باشد تا هیچگونه خالیگاه و روزنه گریز باقی نگذارد.  در وحله اول کودتای ثور یک بخش مردم سلاح بدست در برابر ماشین غول آسای جنگی روس جانبازانه رزمیدند و بخش بزرگ مردم با تاسف از اینکه سلاح ندارند- و با این توقع فریبنده که در یک روز " نوروز " یا یک شب " لیله القدر " خضر کاذبی بسر وقت آنها خواهد رسید و به آنها سلاح توزیع خواهد کرد- نقش تماشاگر " هراسناک" را بازی میکردند و چه بساکه در تجلیل های فرمایشی برای دشمن " هورا" میکشیدند . در جنبش اعتصابی که در گام دوم به پله تظاهرات بالا میرود ، مردم سلاح شکست ناپذیر خود – سلاح اتحاد – را می یابند.  اعتصاب و مظاهره که با کار آگاهانه و متشکل تدارک و آغاز میشود ، بنوبه خود در بسیج و آگاهی اقشار وسیع مردم نقش برازنده دارد. وقتی مردم با سلاح آگاهی و اتحاد مجهز شوند تمام  لشکر ها و سلاح های خونریز روی زمین در برابرآنها تاب نمی آورند . مرگ بردشمن دانش ! مرگ بردشمن وحدت ! مشخصه جنبشهای اعتصابی و تظاهراتی مردم ما در اینست که بر زمینه جنگ خونین میهنی شگوفا شده و بجای آنکه پیش در آمد مبارزات مسلحانه مردم باشد ، ادامه و دنباله هماهنگ آنست. از اینرو دارای پهنای ملی و جهت گیری مبارزه جویانه است و احتمال لغزش آن در منجلاب تسلیم طلبی ملی بعید بنظرمیرسد. سوسیال فاشیسم روس که در بن بست پرده دریها در تضاد بود خود گرفتار آنست تگر با این جنبشها مدارا کند ناگذیر باید سنگرهارا یگی پی دیگر تخلیه نموده و با سر افگنده گی سزاوار خود عقب نشیند  و اگر به خشونت متوسل شود اقشار وسیع تر مردم را به سنگر نبرد مسلحانه کشانده و گور خود را به دست خود میکند. بر عکس مردم با تجربه اندوزی در نشیب و فراز پیکار ،  روز تا روز با اعتماد بخود و اتکا بخود دست یافته نتنها پوزه خون آلود کفتار روسی را بخاک خواهند مالید بلکه توطئه های شیطانی ریاست جویان وابسته به اپریالیسم غرب را نیز نقش برآب خواهند ساخت. چه جبونانه و خائنانه است نوحه جغد آسای آنان که به امواج خروشان قهر مردم و سمت گیری درست نهائی آن باور ندارند و راه رستگاری و نجات  را نه با مردم بلکه با یک دشمن علیه دشمن دیگر سراغ مینمایند  و یا از بیم دو دشمن گوشه گیری و انزوای بیدرد سر را در پیش میگیرند.

ادامه و گسترش اعتصابها و تظاهرات مردم دشمن را از لحاظ   اقتصادی ، سیاسی و روانی دستخوش فرسودگی بازهم بیشتر نموده ، پیوند خط مقدم جبهه را با پشت جبهه و همبستگی مناطق آزادرا با مناطق تحت سلطه دشمن مستحکمتر میسازدو با دمیدن روحیه مبارزه جویی در اقشار وسیع مردم ، از طریق نشان دادن عکس العمل های فوری و مناسب در برابر مانور های دشمن ، ابتکار عمل را پیوسته در دست مردم قرار میدهد.  با استفاده از این ابتکار  و تعمیق  روحییه همبستگی  در بین مردم و مناطق مختلف و ایراد ضربات پبهم و متمرکز دشمن چون خرس وحشی ، در میان جنگ آتش گرفته محصور میشود  و دیگر نمی تواند خیزشهاو جنبشههای منفرد مردم را با نیروی برتر سرکوب نماید و با استفاده از " آرامش" یک بخش مردم بخش دیگر آنرا دم آلوده ارتجاع و استعمار غرب قلمداد نماید. از ایروست که نقش روشنگری ، تدارک بر انگیختن و رهبری نیروی آگاه و متشکل جامعه در این عرصه ای نبرد نیز همانند سایر عرصه ها ، اهمیت حیاتی پیدا میکند . امین جلاد با تیغ خونچگان استعمار روس کوشید توده هارا از فرزندان آگاه شان محروم سازد تا  زمینه یغماگری بیدرد سر بادار رهزن خود را آماده نماید. همانند او سیه دلان مرتجع ، با سوختن مکتب ها و ترور جوانان فرزانه تلاش دارند فاجعه سیاه و ننگین گذشته را بار دیگر احیاء نمایند. تجربه خونین دوسال کذشته نشان داد که مردم در کوره راه پر پیچ وخم جنگ آزادی بدون چراغ علم – بدون فرزندان آگاه ، جانبا ز و رهکشای خود – از میان دامهای دشمنان رنگارنگ با اطمینان بسوی پیروزی نمی توانند ره گشایند.

جنبشهای اعتصابی و تظاهراتی مردم ما نیز ، مانند پیگار مسلحانه آنها ، با همه خروشنده گی و صلابتی که داشته است از تاثیر زهر آگین ماجراجویان بی مسئولیت در برخی جاها ، مصئون نمانده است .  برای جلوگیری از تکرار اشتباهات و نفوذ اوباشان ، هرج ومرج طلبان ، اخلال گران و بهره جویان مردم آزار باید در نظرداشت که اعتصابها و مظاهره ها با تبلیغ و روشنگری کافی در بین مردم تدارک دیده شود، اصل داو طلبی  رعایت گردد ، مردم در سطوح مختلف بسیج و متشکل گردند ،  روحیه همبستگی در بین جنبشهای مناطق مختلف تقویت گردد ،  زندکی روز مره مردم  دستخوش اختلال و بی نظمی نگردد و جواسیس و اعتصاب شکنان با شیوه های مناسب تنبیه گردند . فقط  بدینگونه میتوان نیروی رزمجویانه و پر توان مردم را به سیلاب خروشانی مبدل کرد که بنیاد استعمار و ارتجاع را برکند.

هم میهنان کرامی !

 در این هننگامیکه سراسر میهن کرامی ما به مجمر فروزان آتش شباهت دارد ، با استفاده از سکوت نسبی برخی مناطق چنین وانمود میکنند که مردم افغانستان اشغال نظامی میهن خود را به عنوان مسخره نجات افغانستان استقبال میکنند !  تو گوئی که هیج انسان آگاه ، شرافتمند ، میهندوست  و پیکارجو در این سرزمین وجود ندارد .  نگذاریم که خوکهای روسی برسیمای تابناک نیاکان آزاده ما ، بر روان شهدای راه آزادی ما و برخون سرخ سنگر های جهاد ما لجن بپاشند. اکنون وقا آنست که هر منطقه ای با تدارک اعتصاب های اعتراض آمیز با ننک استعمار روس خط فاصل بکشد  و روحیه قهرمانی ایرا که ساطور خونین امین جلاد هم نتوانست آنرا خفه سازد ، آشکارا بار دیگر ، تبارز دهد. ما لکه ننگ استعمار روس را از دامن میهن با خون خود خواهیم شست.

       یا مرگ یا آزادی  !

سازمان آزادیبخش مردم افغانستان

       3 حوت 1358