باقی سمندر

   هفدهم  فبروری سال 2006  

 

    مجرم : اسد الله سروری رئيس سابق   د افغانستان گتو ساتوونکی اداره ( اگسا )

            دوسیه ای اسد الله سروری

                         

سلام به شما خواننده های ارجمند و گرامی !

گرچه قرار است که اسدالله سروری همین  فردا یا پس فردا یا بروز بیستم ماه فبروری  محاکمه گردد و پاسخگوی جنایات و قتل های متعددی باشد که مسئولیت آن بدوش وی و رهبران و عاملین  حزب به اصطلاح دموکراتیک خلق و کودتای هفت ثور و رهنمایی های کا- گی- بی میباشد و می بایست در مورد محکمه اسد الله سروری بسیار پیش تر از امروز مینوشتم و یادی از دوستانیکه آنها را شخصا میشناختم و از کودتای هفت ثور به بعد گرفتار شدند و زیر لت و کوب شکنجه جان دادند ، به تفصیل یادی مینمودم  و اسنادی مفصل را به خواننده های ارجمند تقدیم میداشتم اما بایست خاطر نشان سازم که من با عده زیادی از بازماندگان شهدائی که توسط حزب دموکراتیک خلق و در زمان ریاست اگسا و کام و بعدا خاد به قتل رسیده اند و یا شکنجه شده اند ، تماس هایی برقرار داشته ام که فرزندان  و اعضای خانواده  انها حاضر اند در محکمه ای بین المللی برضد اسدالله سروری و شرکا نه تنها اقامه دعوا نمایند بلکه در کرسی شهادت بنشینند.  من شخصا حاضرم آنچه را در این جا مینویسم در هر محکمه ای  که دایر میگردد ، شهادت بدهم و در مورد صحت گفته هایم  شواهدی زیادی ارایه دارم. من در سال  های– 1978 و 1979 گزارشهای مفصلی  در مورد گرفتاری ها و پیگردها و لت وکوبهای که عاملین آن پرچم و"خلق"  بودند ، از کابل نوشته و برای دوستانم در جرمنی روان کرده بودم که همه خوشبختانه در نشرات و ارگان مرکزی اتحادیه عمومی محصلین افغانی  یا 23 ثور همان وقت نشر شده اند. در همان وقت اتحادیه عمومی محصلین افغانی بخاطر افشای جنایات اسدالله سروری و شرکا ابتکار تظاهرات برضد سفارت پرچم و" خلق "و افشای جنایات  اش را داشت که توسط نظر محمد سفیر خلقی به جان محصلین با گلوله ای تفنگچه آتش گشوده شد. با آنهم اتحادیه عمومی  محصلین  افغانی در تمام نشرات  و عملکردها و تظاهراتش لحظه  از افشای جنایات پرچم و"خلق " و شوروی و دیگران عقب نشینی نکرد.  امروز که بیست و هشت سال از آن روز ها می گذرد ، بازهم  نام چند عزیز و زنده یاد را مینویسم که امروز در میان ما نیستند و در زیر شکنجه های حزب به اصطلاح دموکراتیک خلق جان داده اند .مسئول قتل انها اسدالله سروری و رهبری حزب شان و مشاورین شوروی شان  است. بخاطر بسپاریم که کودتاچیان  بعد از کودتا هفت ثور اعلان نمودند که سه دشمن دارند .

یک : اخوان الشیاطین

دو : ناسیونالیستهای تنگ نظر

سه : افراطی های چپ

  در ماه های اول کودتای  به گیر و گرفت  کسانی شروع کردند که آنها را مخالف خود میپنداشتند.. تره کی وحفیظ الله امین بار ها میگفتند که "ما انقلاب کرده ایم و دو طرف وجود دارد. انقلاب و ضد انقلاب . بی طرف یعنی بیشرف " و به گیر و گرفت  شدت بخشیدند. انهائیراکه من از نزدیک میشناختم و در سال اول  و دوم کودتای هفت ثور گرفتار شدند و تا امروز از مرده و زنده آنها خبری نیست ، آری من از آنها نام میبرم و اگر نامی  افرادی از قلم میمانند، از پیش معذرت میخواهم.

یک : غوث شجاعی استاد فاکولته علوم بشری و استاد فلسفه.

من غوث شجاعی را درماه فبروری سال 1972 در شهر مونشن المان شناختم. من از افغانستان به نزد او سفر کردم تا مرا در درس ها و تحصیل در المان یاری رساند. غوث شجاعی از شاگردان ممتاز لیسه امانی بود. بعدا در فاکولته ادبیات کابل فلسفه خوانده و برای ادامه تحصیل و دریافت دکتورا به مونشن سفرکرده بود. او بعد از دریافت دکتورا در رشته فلسفه دوباره درزمان جمهوریت داود به افغانستان برگشت. کرسی فلسفه را در دانشکاه کابل بدست آورد. غوث شجاعی در گذر کلالی های دهمزنگ زندگی مینمود و متاهل بود و فرزندانی داشت.  بعد از کودتای هفت ثور او را گرفتند و تا امروز حتی قبرش را نمیدانیم که در کجا است. اسدالله سروری جوا ب گوید

دو : دکتور فتاح همراه را من شناختم  و باری دکتر معالج من بود.  او را نیزگرفتار کردند و بردند و تا امروز از قبر آن خبری نیست. اسدالله سروری جواب گوید که چرا همه زندانیها را شکنجه  دادند، کشتند و حتی قبرهای شان تا امروز معلوم نیست.

سه : دکتور عبدالهادی غفوری را من از نزدیک میشناختم. نام پدرش عبد الغفور و نام پدر کلانش شاه طهماس بود. در قریه ویسل آباد  چهاردهی ( عده ی به اشتباه واصل آباد مینویسند.) زنده گی مینمود ، در روزهای اول کودتای هفت ثور او را گرفتند و تا امروز از او دیگر خبری نشد. پسر کاکایش سردار محمد فرزند مسجدی خان را هم در 24 حوت 1357 در هرات کشتند. باید اسد الله سروری و رهبران حزب دموکراتیک خلق جواب بدهندکه کجاست قبر آنها و چرا آنهارا شکنجه داده و بعدا کشتند. دکتور هادی غفوری از نادر دکترهای بود که بعد از دکتور محمد هاشم کمال از دهکده ما به فاکولته طب به اثر تلاش و زحمت و درس  راه یافته بودو سر انجام داکتر شده بود و امید مردم ما در دهکده ای ما بود. پیش از آن ما مریض های خودرا پیش داکترهاشم کمال میبردیم و ووقتی او نمیبود سلمان یا دلاک قریه ای ما محمد علی خدابیامرز هم دندان میکشید و هم زیر زبان را نشتر میزد و هم کدوگگ مینشاند و هم خراسک را به تالاق ما نشتر میزدومادر ای خاد بیامرزی حبیب وعزیز یا خانم کاکا رمضان به حیث قابله سنتی و دایه دروقت ولادت به داد خانم ها میرسید. در همان شرایط دکتور هادی غفوری درس خواند و داکتر شد ولی اورا کشتند ودر زمان ریاست اسد الله سروری. تو خود حدیث مفصل بدبختی های مارا بخوان.

چهار: سیدحسن خان مدیر لیسه امانی یا نجات را از نزدیک و از زمان و دوران کودکی ام میشناختم. از میرزا عبدالرحیم خان و خویشاوندی آنها با میرزا عبدالعلی خان بارها شنیده بودم . فرزندان وی را هم میشناسم ومیشناختم. هم سید محمد مصطفی را میشناسم و هم سید محمد عیسی را. مدیر لیسه امانی در رشته کیمیا تحصیلات عالی را در آلمان به پایان رسانیده بودند. اورا بردند ، شکنجه دادند وکشتند. رییس اگسا اسدالله سروری بود.رییس حزب نورمحمد تره کی و معاونین اش حفیظ الله امین وببرک کارمل. باید اسدالله سروری  جواب بدهد که به چه جرمی سید محمد حسن را کشتند ؟

پنج : در قریه و یا دهکدهای ما یک جوان بنام بچه سید وجود داشت واورا به خاطر بچه سید میگفتندکه پدرش آغا صاحب یا سید آغا صاحب در مقابل نان وائی مسجد جامع ویسل آباددکان دار بود. از قرطاسیه تامواد خوراکه میفروخت. نامش سید محمد شاه بودو نام برادرش سید یوسف شاه. نام ماماهایش سید تراب و سید نضراب و سیر تیمورشاه. سید محمد شاه مکتب خوانده بود و در ریاست هوتلها کار میکرد. کار روز مره اش در هوتل کابل بود.  به فرمان اگسا اورابردندو تاامروز ازاو دگر خبری نیست. اسدالله سروری باید جواب بدهد.

شش: همزمان ودر یک شب با محمد شاه یک جوان دیگر را از قریه ای ما بردند و نام آن جوان کبیرجان بود. کبیردرس خوانده و تحصیل یافته و در راه بالا ی ویسل آباد در مقابل نانوایی کلانتر به نزدیکی خانه کاکا رزاق زنده گی میکرد. از مرده و زنده او تا حال خبری نیست. باید اسد الله سروری و سازمان اگساو شرکا جواب بدهند.

هفت : خروش را که ترجمان زبان انگلیسی بود و در کانتی ننتال کا بل کارمیکرد ، گرفتار نمودند و بردند و کشتند . خسر بره اورا نیز بردند و زندانی نمودند و کشتند. اعضای خانواده خروش تا امروز نمیدانند که قبر خروش و یا خسربره او کجاست. تعداد زیادی را در رابطه با خروش گرفتار نمودند که من در آیندهای نزدیک نامهای هریک شانرا باز به نشر میسپارم.

هشت : جوانیرا که واحد بشر دوست نام داشت و از لیسه عالی نا دریه فارغ شده و تحصیلات عالی اش را در لندن بپایان رسانیده بود ، از منطقه نوآباد ده افغانان گرفتار نموده و بردند و تا امروز از مرده و زنده آن خبری نیست. در زندان پلچرخی تا مدتها زندانی بودو شنید ه ام که استاد حیدر رئیس دانشگاه کابل هم با بشر دوست در زندان پلچرخی همسایه بوده است . اسدالله سروری باید جواب بدهد.

نه :- دو تن از دوستانم که تحصیلات عالی در جرمنی داشتند یکی انجنیر خلیل و دیگری شاه آغا راشد . هردو از المان به افغانستان برگشتند و در یک شب عید قربان سال 1358 با عده بیشتر از پنجاه نفر گرفتار شدند و انوقت اسد الله سروری رییس اگسا بود. من انجنیر خلیل و شاه اغا راشد را از نزدیک میشناختم و شاه اغا راشد عضو اتحادیه کیل بود و خلیل عضو اتحادیه بوخوم – دورتموند ( اعضای اتحادیه عمومی محصلین افغانها در خارج ) ، از مرده و زنده هردو تاحال خبری نیست.

" شاه آغا راشد درسال1944 در کابل تولد شده ، بعد از ختم دوره تعلیمی در لیسه نجات در سال 1964 در فاکولته اقتصاد کابل شامل شد. وی در سال 1968 تحصیل خود را در رشته اقتصاد ملی به پایان رسانیده و شامل کورس احتیاط گردید. بعد از ختم دوره عسکری به حیث مامور وزارت عدلیه مقرر گردیده  و در اواخر سال 1970 بصورت شخصی برای تحصیل به المان آمدو در یونیورستی کیل در رشته جغرافیای اقتصادی آغاز به تحصیل کرد. شاه آغا در جریان سالهای شصت میلادی که جنبش های سیاسی در کشور اوج گرفته بود، مانند بسیاری از روشنفکران دیگر علاقمند به مسایل سیاسی شدو اما خطوط فکری وی درجریان دوره عسکری طی صحبت های سیاسی در یک حلقه کوچک نظم نسبی گرفت....او عضو اتحادیه عمومی در خارج از کشور گردید....در خزان 1976  به وطن رفت و به مبارزات خود در آنجا ادامه داد.  د ر حمله ایکه بتاریخ هشت عقرب 1358 بالای سازمان اخگر از طرف خون آشامان کا گی بی صورت گرفت و بعد از شکنجه های وحشیانه بدست جلا دان شهید گردید " _ ( فشرده گزارش از شماره 23 ثور  قوس 1361 دسامبر   1982 اقتباس گردید.)  در مورد زنده  انجنیر خلیل و دها جوان همرزم اش نبشته مفصلی از طرف سازمان اخگر منتشر شده بود که همین حالا متاسفانه به دسترسم نیست وبه یک جوانی که زیاد مینویسدو در مورد قتل های سیاسی تحقیق میکرد  ، جزوه های را به امانت سپرده ام که امید به زودی بدست بیاورم و با ارائه اسناد بیشتر به شما  بتوانیم اسد الله سروری را در محکمه برآن داریم تا  جواب بگوید.

ده : دکتور سید احمد فراهی را که از نزدیک میشناختنم و با دیپلوم سرخ  در رشته طب عدلی از شوروی برگشته و همه اورا سید احمد ناپلیون میگفتند. اورا بعد از کودتای هفت ثور بردندو تا امروز من نمیدانم که قبرش در کجا است.

یازده :  استاد غفور سلطانی که تحصیلات اش را در شوروی به پایان رسانیده بود و در کابل استاد بود ، بردند و تا امروز از مرده و زند ه آن خبری نیست. اسد الله سروری باید پاسخ گوید.

دوازده : ببرک محمودی  ، فرزند دکتور عبدالرحیم محمودی  را که محصل فاکولته دامپزشکی یا وترنری در سال 1357  بود ، گرفتار نموده و تا امروز از مرده و زنده آن خبری نیست. باید اسدالله سروری پاسخ بگوید.

سیزده :  قاسم واهب را از کابل گرفتار نمو دند و بردند و تا امروز از مرده و زنده آن خبری نیست . یک عکس از قاسم واهب و دوستان در زندان دهمزنگ به نزدم است که درزمان سلطنت ظاهر شاه زندانی بوده است ، آن آخرین عکس وی به نزدم است که امید در رابطه به همین موضوع به نشر برسد .

چهارده :  آقای زیرک را از دار  الوکاله اش گرفتار نموده و بردند که تاحال از زنده و مرده وی خبری نیست. اسد الله سروری باید پاسخ بگوید.

پانزده : محمد اکرم یاری را که استاد در لیسه  خوشحال خان وبعدا در لیسه محمود طرزی بود و در سال 1357 بعداز کودتای ثور در جاغوری رفته بود ، از جاغوری گرفتار نموده و به زندان بردند و تا امروز از مرده و زنده او خبری نیست. باید اسد الله سروری پاسخ بگوید.

شانزده :  دکتور محمد صادق یاری را که بعد از کودتای هفت ثور در هلمند ایفای وظیفه مینمود ، گرفتار نموده و راهی زندان ساختند و تا امروز از وی خبری نیست. اسد الله سروری باید پاسخ بگوید.

هفده : عبد الباری را با جوانا ن دیگر از قندهار گرفتار نموده و راهی زندان نمودند. تا امروز از مرگ و زندگی آنها خبری نیست. باید اسد الله سروری پاسخ بگوید.

هجده : حیدر علی لهیب را که استاد بود ، در کابل گرفتار نموده و راهی زندان ساختند و تا امروز از مرگ و زندگی وی خبری نیست. یک قطعه عکس وی را برای نشر ارسال میدارم.

نزده :اقبال را که زاد گاه اش تگاب بود و خود محصل فاکولته حقوق . از لیلیه و خوابگاه پوهنتون یا دانشگاه کابل گرفتار نموده و بسوی زندان روان کردند. تا امروز از مرگ و زندگی او خبری ندارم. اسد الله سروری باید جواب بگوید.

بیست : عبد الا الله رستاخیز را از هرات گرفتار نمو ده و به شکنجه گاه فرستادند. باید اسد الله سروری جواب بدهد.

بیست ویک : وقتی که احمد ظاهرا در راه سالنگ به شهادت رسانیدند. فضل احمد نینواز مانند همه برآشفته بود و برضد دارودسته امین و اسدالله سروری در جایی سخن گفته بود. در نتیجه فضل احمد نینواز را در ماه اسد 1358 گرفتار نموده  و به زندان بردندو تاحال از زنده و مرده ان خبری نیست.

  بیست و دو : سلطان جان در لیسه حبیبیه هم صنفی من بود . او  با مسحور جمال پرچمی شناخته شده در روز انتخابات نماینده های صنف یازدهم واو برای شورای مکتب  اختلاف خود را مطرح کرده بودو در رای گیری که میخواست مسحور جمال به نفع عزیز یکی از جوانان پرچمی رای گیری را فیصله کند ، اظهار مخالف کرده بود. چون نماینده صنف ما نور الرحمن میگردید.   بخاطراین حرکت انتامجویانه بعد از 7 ثور مسحور جمال و هم مسلکان اش مخالفین را به زیر شکنجه و ساطور اسد الله سروری روان کرد.و پرچمب ها وخلقی ها مشترکا باعث شدندکه سلطان جان از بی بی مهرو گرفتار گردد و در زندان جان داد. سلطان جان در زندان  پلچرخی با فاروق فارانی همسایه بود.

یک قطعه عکس دوران مکتب و جوانی اورا در همین جا برای شما ضمیمه همین دوسیه میسازم.

بیست وسوم  : اسد معلم لیسه امانیرا گرفتار کردند. فتاح را گرفتار کردند ، محسن را گرفتار کردند ، برادر عزیز طغیان فرزند خادم بیک را گرفتار کردند و شکنجه ها دادند و ده ها نفر دیگر را.  در شماره بیست و یکم 23 ثور سال 1358 میخوانیم که :

" بتاریخ دوشنبه و سه شنبه 21و22 عقرب 1358 طبق گزار شَ رسیده از افغانستان و خبر رسانی های جهان ، دولت خونخوار امین این شاگرد وفادار تره کی خائن لستی از زندانیان سیاسی راکه در زندانهای کابل در اثر شنکجه های غیر انسانی روسهای آدمکش و سازمان " اگسا" جان خود را از دست داده اند ، در مقابل وزارت داخله کابل به نمایش گذاشت.این لست که شامل دوازده هزار شهید تنها از شهر کابل میشود ، یک بار دیگر چهره سوسیال فاشیستی رژیم را به نمایش گذاشت" ( اقتباس از 23 ثور شماره 21)

بیست وچهارم : - طاهر بدخشی را از ریاست دار التا لیف  وزارت معارف گرفتار نموده و در کشتارگاه پلچرخی کشتتند . واصف باختری که خود زندانی بود ، مرثیه ای برای طاهر بدخشی سروده  بود که امید وارم با همین مطالب به نشر برسد. اسد الله سروری باید جواب بدهد.

بیست و پنجم  : در یکی از روزهای تابستان سال 1358  دو تن ازمعلمین که زندگی مخفی داشتند ، در مخفی گاه شان به من  گفتند که  خبر رسیده که امروز داود سرمد ، حسین طغیان و عزیزجان اوریاخیل را از قلعه غیبی گرفتار نمودند. در آن روز ها وقتی نام اگساو اسد الله سروری را میشنیدم  مرگ را در برابرچشما نم مجسم میساختم. با شنیدن گرفتاری انها در تلاش شدیم تا دو استاد را یکبار دیگر به مخفی گاه های دیگر ببریم. در همین جریان خبر دادند که استاد عبد الله فرمولی را هم گرفتار ساخته اند. استاد عبد الله فرمولی در لیسه حبیبیه استاد ما در زبان انگلیسی بود. زمین و زمان سرم فروریخت و نزدیک بود خون سردی را از دست داده و دچار حرکات آوانتوریستی یا ماجراجویی گردم. یک از دو معلم که بعدا در روز روشن و در نزدیکی پل آرتل توسط ماشیندار نصب شده بروی تانک کشته شد و عزیر طغیان نام داشت ، بمن گفت : " فراموش نکیم که  باید قلب گرم و مغز سرد داشته باشیم" . امروز باید اسد الله سروری جواب گویدکه چرا جوانانرا بردند و در زندان کشتند و یا در روی سرک و در ملای عام. استادی دیگر را در شمالی جا بجا ساخیتم و خوشبختانه تا امروز زنده است و  باوی از آن روز ها و یاران رفته  یاد میکنیم. حتما در محکمه به مثابه شاهد برضد اسدالله سروری خواهد آمد.

اگر در مورد سجایای دوستان ای که در بالا نام بردم و از نزدیک با آنها آشنابودم ، بنویسم ، کتابی میگردد به بلندی  شاید بلند ترین کتابها ولی در این بیست وهفت سال مجال نیافتم تا در مرد یارا ن از دست رفته بنویسم.  اینک در آستانه محاکمه اسد الله سروری این  دوسیه را مینویسم  و یکبار دیگر به تاریخ میسپارم.

اما در مورد اسناد اسد الله سروری که گویا مفقود شده است بایست خاطر نشان سازم که :

وقتی اسد الله سروری از یمن به هند برگشت و در هند محکمه ای برضد وی دایر شد و بعدا به طرف کابل رفت .  جنگهای شدیدی در کابل میان تنظیم ها جریان داشت.

شورای هماهنگی میان عبد الرشید دوستم ، گلبدین حکمتیار، عبدالعلی مزاری و صبغت الله مجددی بوجود آمده بود.در کابل و پنجشیرو پروان عده ای از دوستان بمن گفتندکه :

در روز یازدهم جدی برابر به اول جنوری همان سال که سالگرد تاسیس حزب دموکراتیک "خلق " بود ، در کابل کودتایی برضد مسعود سروسامان داده شده و شورای هماهنگی قراربودکه بعد از پیروزی کودتا به قدرت برسدو صبغت الله مجددی رییس دولت شودو همزمان از طرف پاکستان وایران و بعدا امریکا و اروپا هم به رسمیت شناخته شوند. یک شاهد زنده وعینی برایم گفت که " درساعت بین سه و سه نیم شب من وآمرصاحب مسعود در یک اتاق در قرار گاه خوا ب بودیم که در وازه اتاق ما کوبیده شد.  محافظ ما گفت اجازه است ؟ پرسیدم که خیریت است ؟  گفت نه . مسعود هم سرجایش نشست و گفت چه خبر است ؟ آن محافظ گفت جنرال بابه جان آمده وخبری عاجل دارد.

مسعود گفت به جنرال بابه جان بگویید بیاید. او آمد و مسعود پرسیدکه چه گپ وخبر است ؟ بابه جان گفت : کودتا میکنند ! کی ها کودتا میکنند ؟ گلبدین ودوستم و مزاری و مجددی.و همین ها. بابه جان به روی خریطه ونقشه همه جاهارا نشان دادومسعود که بی ازاو چندان خواب نداشت ، بیدارشد ه واقدام به خنثی نمودن کودتا نمود .  مواضع اصلی وکلیدی از هرطرف محافظت میشدو در روز یازدهم جدی در روز روشن کودتا خنثی شد. در جریا ن روز عکس های ببرک کارمل در شهر پخش میگردید.  در همان روز محمود بریالی  برادر ببرک گرفتار شد. ، اسد الله سروری گرفتار شدو ضیا نصری . ......"  در همان لحظه ها بالای طیاره جنرال مومن در شمال مملکت آتش گشوده شدواورا کشتند و نه گذاشتندکه برضد کودتا درکابل شرکت کندو راز های دیگر. این صحبت را در همین جا بصورت ناتمام می گذارم. چون راز های نهفته در این گزارش بودو است. کدام زمانی که لازم باشد شاید ادامه این گزارشرا بنویسم. هم اکنون که میگویند اسناد گم شده است ، در این گپ باریکی ای وجود دارد و آن اینکه :

 اگر محکمه در کابل دایر گردد و اسد الله سروری در مورد گرفتاری اش سخن گوید ، گپ " شورای هماهنگی " به میان می آید. امروز صبغت الله مجددی  رییس مشرانوجرگه است ، عبد الرشید دوستم رییس ارکان وزارت دفاع افغانستان است. خلیلی رییس حزب وحدت معاون رییس جمهور است. اگر از ضیا نصری خبری نیست، قصه های هاشمیان به میان می آیدو گپ به رسوایی های غیر قابل پیش بینی میکشد. رازهای ناگفته از سال 1992 تا پایان حکومت طالبان و روابط تنی، گلاب   زوی ووطن جار در میان می اید. بنا" محکمه در کابل با مصلحت برخورد خواهد کرد.

از اینرو باید اسد الله سروری در محکمه بین المللی کشانده شود. او حق دارد وکلای مدافع داشته باشد . وکلای مدافع اش باید از او دفاع کنند و مخالفین هم باید بتوانند به مثابه شاهد در محکمه علنی حاضر شوندو از خود وکیل داشته باشند تا اقامه دعوا کنند. اگر محکمه  در لاهه دایر گردد ، ممکن اسد الله سروری مطالب ایرا به زبان بیاورد که رازهای نا گفته اند وباید محکمه بین المللی باشد.

 

 

 هموطنان گرامی ام !

 

 این دوسیه را در  همین جا به پیشگاه تاریخ و به وجدان های بیدار میسپارم و امید وارم که جنایت کاران در محکمه به کیفر اعمال شان برسند و گامی ولو کوتاه برای تحقق عدالت برداشته باشیم.

باقی سمندر . 17 فبروری سال 2006 .

یاد داشت عاجل وضروری :

 

خواننده های ارجمند وگرامی !

در دوسیه اسدالله سروری  چند مطلب دیگر را به مثابه ضمیه عاجل اضافه می نمایم :

 یک :  دین محمد محمودی  که برادر رحیم محمودی( ساربان) و هادی محمودی بود و تحصیلات عالی را در شوروی در رشته معادن بپایان  رسانیده بود ، زندانی شد و درکشتار گاه پلچرخی

نیست ونابود گردید. اسد الله سروری باید جواب بگوید.

 دو : محمد کاظم داد گر، لطیف محمودی، مسجدی، زریاب ، شیر علم ، نجیب ، بشیر بهمن ،حفظ صارم ، اشرف ، داکترهادی که در هرات متولد گردید و از دوستان نزدیک حفیظ صارم دیوانچه گی بود ، عزیز ، وصد ها شرافتمند دیگر در باستیل پلچرخی توسط حزب به اصطلاح دیموکراتیک خلق نیست ونابود گردیدند که اسد الله سروری و شرکا بایست جواب بدهند. من در آینده نزدیک مطالب مفصل و مستند ای باز هم خدمت خواننده

های ارجمند تقدیم میدارم.

ُسه : در مجله های نامه خراسان  نشریه ماهنامه انجمن فرهنگی محاجرین افغانستان در ایالت متحده امریکا  منتشره سالهای ،  1991و 1992  خاطرات شکرالله کهگدای سابق استاد دانشگاه کابل منتشر شده بود که خود سندی معتبری به شمار می آید و خوشبختانه شکرالله کهگدای میتواند به عنوان شاهد زنده برضد اسد الله سروری و شرکا در کرسی شهادت قرار بگیردو از حق دفاع نماید.

چهار: آقای نوری که خود سالها در زندان پلچرخی بوده  و خاطرات شان را منتشر ساخته اند، خوشبختانه زنده وسالم از چنگ جنایت کارها بیرون شده اند و در آینده من فشرده خاطرات نوری را در همین صفحه خدمت خواننده ها خواهم گذاشت.

پنج : شکنجه گاه کابل یا سیمای زنده به گوران قلعه مرگ ( زندان پلچرخی ) نام کتاب وزین ای است که به همت ذبیح الله امان یار منتشر شده است و خاطرات از زندان پلچرخی و زندانیان را برای ما ونسل های بعدی به رشته تحریر در آورده است. این کتاب سند بزرگیست که در محکمه اسد الله سروری  می باید بدان استناد ورزید.

شش :

در شماره های متعدد 23 ثور ارگان مرکزی اتحادیه عمومی محصلین افغانی مطالب ای مستند به نشر رسیده بودند ، که در اینده نزدیک به پیشگاه خواننده ها ی گفتمان خواهم گذاشت.

هفت :

سندی به امضای امان الله عثمان مدیر تحقیق ریاست عمومی اگسا در همین بخش منتشر میگردد که فرمان گرفتاری :

1 – محمد داود ولد محمد اکبر

2- عبدالمالک ولد عبد الجبار

3- عبدالرشید ولد عبدالقادر

4- محمد صابر ولد حضرت شاه

5- عبدالستار ولد احمد جان

6- محمدشاه واصف باختری ولد محمد الله خان

7- توریالی ولد گل محمد

8- شفیع ولد محمد عمر

   ...  میباشد. خوشبختانه امروز واصف باختری زنده وسلامت اند و میتوانند به مثابه شاهد در محکمه بین المللی فراخوانده شوند.

 این سند همین حالا به پیشگاه تاریخ افغانستان پخش میگرددو باشد تا عدالت بر استبداد چیره گردد.

به یقین در تمام زندانهای افغانستان تعداد زیادی از هموطنانم در زمان حاکمیت تره کی امین و ببرک ونجیب به اسارت کشیده شده و مورد شکنجه و عذاب قرار گرفته و عده ای هم به شهادت رسیده اند. کشته شده گان  هم کارگربودند، هم دهقان وزحمتکَش، هم مامور بلند رتبه وپایین رتبه  وهم عسکر و افسر و هم و متعلم و هم محصل و هم تبنگ فروش و گلکارو نجار و زحمتکش ، هم تجار و هم بزاز و هم دارای شغل وبی شغل. هم دارای اعتقاد های مختلف اعم از هندو ، مسلمان یا سیکه ، سیاسی اعم از علاقمند گروه های متشکل و نیمه متشکل اسلامی ، شعله ای، گویا ستمی، مساواتی، افغان ملتی ،  و علاقمند تشکلات راست  وچپ. .

اخگری، ساووای، سامائی، سازائی، پیکاری، سرخائی، رهایی ، دسته پیشر وکارگران ،عیاران خراسان و ده ها سازمان وگروه خورد وبزرگ که اعضا وکادرهایشان شکنجه شده و اعدام گردیدند. اسد الله سروری بایست جواب بدهد.

فراموش نکنیم که تعداد زیادی از اعضای و علاقمند ان پرچم هم در پلچرخی زندانی شدند و به کشتار گاه توسط باند امین و ترکی و اسد الله سروری قرار گرفتند. وقتیکه اقبال وزیری ریس امور سیاسی وزارت دفاع بود ، تعدادی زیادی از عساکرو صاحب منصبانرا به زندانها و کشتارگاه ها روان کرد. که باید وی نیز در محکمه کشانده شود.

در زمانی که نجیب رییس خاد بود و بعد از آن هم تعداد زیادی مورد شکنجه قرار گرفته وبه کشتار گاه روان شدند .

امیدوارم که وجدانهای بیدار قلم بدست بگیرندو پیش از محاکمه اسدالله سروری و بعد از آ ن این بخش استبداد و کشتار را روشن سازند.. و...  یار زنده و صحبت باقی – هجدهم فبروری 2006

 

 

بهمن حسين زرياب

فتاح نينواز

لهيب

محسن

راشد

رستاخيز

سلطان باختری  ياری