پیکارپامیر – تورنتو

13.02.06

 

پیروزی حماس یا زلزله  سیاسی در خاور میانه

 

اعلام پیروزی جنبش ( حماس)  پس از انتخابات اخیر مردم فلسطین، نه تنها کشور های عربی و رژیم اسراییل در خاور میانه را تکان داد،  بلکه در میان کلیه کشور های اروپایی و امریکایی  نیزبحیث زلزله سیاسی تلقی گردید، در عین حالیکه کشور های مذکور بر سالمیت  و دموکراتیک بودن پروسه انتخاباتی اخیر در سر زمین فلسطین صحه گذارده حتا آنرا خردمندانه خواندند.

تشنج و ناراحتی های سیاسی رژیم های اروپایی و امریکایی ناشی از آن است که آنها  بدون تردید در خاور میانه و باز در وجود عنصری بنام اسراییل  منافع و ملاحظات حیاتی داشته و از دیر زمان در این راستا سرمایه گذاریهای بزرگی بعمل آورده اند . پای همین منافع و ملاحظات سیاسی – اقتصادی  در میان بوده و هست که کشور های مذکور سالها پیش دوشادوش ایالات متحده ی امریکا و انگلیس، هم رژیم اسراییل را به رسمیت شناختند و هم از حمایت های سخاوتمندانه ی مالی، سیاسی و تبلیغاتی به نفع این کشور دریغ نکردند. از سوی دیگر، ممالک عربی،  بویژه  آنانیکه با اسراییل و سر زمین های فلسطین مرز مشترک دارند، از چند سال بدینسو  پس از خصومت ورزی ها و شعار دادن ها  و رو در رو شدنهای خونین با اسراییلی ها،  بالاخره راه تسامح  و تساهل با دشمن دیرینه در پیش گرفته  برای داعیه خلق فلسطین اهمیت درجه دوم را قابل شدند که آنهم د ر مشتی لفظ و جلوه های دپلوماسی زود گذر تا کنون متبلور بوده است .

انورالسادات رییس جمهور وقت  مصر نخستین رهبر جهان عرب بود که حاضر شد در سال 1977 م بگونه جراتمندانه یی حیات  و موجودیت  سیاسی اسراییل در خاور میانه را به رسمیت شناخته و به منظور سخنرانی آشتی جویانه رهسپار پارلمان آن کشور گردد که در واقع، جانش را در همین راه  باخت.

سرکوب های خورد کننده، جفا های حکومات عرب ( مصر،  سوریه و اردن)،  فشار های بین المللی و سایر نا ملایمات پی در پی سیاسی – نظامی  نهایتا مقامات جنبش آزادیبخش مردم فلسطین را نیز که کلیه فعل و انفعالات خاور میانه بدور داعیه ی آنها میپرخید، مجبور گردانید تا بالاخره موجودیت اسراییل را به رسمیت بشناسند، مشروط بر آنکه اسراییل هم بالمقابل موجودیت  و حیات سیاسی فلسطینی ها را دربن گوش خویش اعتراف نماید .

برای آنکه به اصل مطلب برسیم، جا دارد متذکر شویم که جنگ شش روزه میان اعراب و اسراییل در سال 1967م اگر از یکطرف  منجر به شکست نظامی  مصر و سوریه و اردن  و اشغا ل سر زمین های بیشتر از سوی قشون اسراییلی گردید، در عین حال موجب تکانها، چرخش ها و معضلات دیگری نیز شد که ازان جمله ایجاد تشکلات  و سازمان های مخفی چریکی بخا طررهایی از زیر یوغ اشغالگران اسراییلی  در میان خلق فلسطین میباشد که تعداد آنها پس ار سالهای 1967م  تا بیشتر از دوازده  سازمان یا گروه چریکی  بالا رفت.  ولی از میان همه ی این گروه ها و تشکلات  مبارز فلسطینی، سازمان ( الفتح ) به رهبری یاسر عرفات  بمرور زمان از گیرایی  و شهرت کافی بر خوردار گردید . این گروه از ناحیه گسترش نیروی نظامی در داخل و ما ورای مرز های فلسطین  و موثریت مبارزاتی اش  نه تنها مایه ی ناراحتی شدید مقامات اسراییلی پس از سالهای 1967 م گردید،  بلکه موجبات نگرانی رژیم های ارتجاعی عرب را نیز فراهم آورد.  ملک حسین پادشاه متوفای اردن و حافظ الاسد  رییس جمهور وقت سوریه کسانی بودند که بد تر از ارتش اسراییل،  دست و آستین  بخاطر سرکوب خونین نظامی مبارزین  فلسطینی در اردن و لبنان  با لا زده  اولی ( ملک حسین ) حدود بیست هزار و دومی ( حافظ اسد) بیشتر از چهل هزار مبارز فلسطینی را در اردن و لبنان نابود کردند.  من بیاد دارم که درآن سالها،  یاسر عرفات از میان خون و آتش در کمپ ( تل الزعتر)  درلبنان  که تحت محاصره ی شدید و سرکوب  همه جانبه  و بیرحمانه  نیرو های سوری و اسراییلی قرار گرفته بود،  فریاد استعانت  بلند کرده بود،  مگر متآسفانه هیچ کسی یا هیچ رژیمی به  فریاد و فغان تلخ وی گوش نداد .

باید گفت که به رسمیت شناختن رژیم اسراییل از سوی مقامات فلسطینی به رهبری عرفات و تسلسل مذاکرات صلح و رعایت تسامح میان دو طرف در عین حال باعث واکنش های درونی و بیرونی دیگری گردید.  برخی از عناصر جوان و خون گرم فلسطینی که هنوزمعتقد به ادامه مبارزه مسلحانه و آشتی ناپذیر علیه اسراییل بودند ( چه آنهایی که در زندان های اسراییلی بسر میبردند و چه کسانیکه در کمپ ها و شهر ها زنده گی میکردند ) ،  در جست و جوی وسیله ی برون رفت از اوضاعی بودند که دپلوماسی تشکیلات خود گردان فلسطین ایجاد نموده بود. این ،  در واقع همان اندیشه و سیاستی بود که تندروان جمهوری اسلامی ایران،  تشکیلات حزب الله لبنان  و مقامات سوریه نیز در جست و جویش بودند.

البته رشد و گسترش  اندیشه های تند روانه ی ضد صهیونیستی در عین حال دیگر نمیتوانست در ظرف تشکیلات الفتح  و رهبری آن که در کوره ی داغ تجارب سیاسی – نظامی چندین ساله به پخته گی و خردمندی لازم رسیده بود،  بگنجد،  بلکه پرواز چنین اندیشه و سیاست ،  پوتنسیل دینی و مذهبی  می جست  تا به فوران رسد و همه گیر شود. همینجا بود که چند تن از مبارزین جوان فلسطینی در زندان اسراییل با انتخاب مسیر بسوی مذهب،  در صدد ایجاد یک تشکیل جدید و تندرو اسلامی شدند.

تذکر این نکته نیز از منطق سیاسی بدور نخواهد بود هرگاه علاوه شود که مقامات اسراییلی هم قبل ازآن،  با در نظر داشت سوابق خصمانه با الفتح  و رهبر آن ( یاسرعرفات )  و ماهیت ناسیونالیستی  و سکولاریسم جنبش فلسطین،  در صدد ایجاد نوعی تشکل مذهبی ضد عرفات  و درد سر ساز برای جنبش  مذکور بوده اند. بعباره ی دیگر، اسراییل هم در نظر داشت تشکلی از فلسطینی ها را پایه گذاری نماید تا در آینده بمثابه  مخالف مسلح  و زمینه ساز برخورد های مسلحانه و ایجاد افتراق و چند پارچه گی میان فلسطینیان بکار گرفته شود . شایع است که مقامات اسراییلی در مراحل نخست، از روند شکل گیری حماس خوشنود بوده حتا  از مساعدتهای مالی -  سیاسی غرض گسترش این پدیده دریغ نمیکرد.  اما سالهای بعد که شیخ یاسین بمقام رهبری این گروه نایل آمد، خط السیر مبارزاتی حماس ( مغایر خواست اسراییلی ها ) تغییرکرد  و به دشمن سوگند خورده ی صهیونیسم مبدل گردید  و اسراییل هم از هیچ اقدام سرکوبگرانه علیه آنها مضایقه نه نمود. آنچه در این میان قابل غور و توجه است اینست که  تا زمانی که عرفات زنده بود، علی الرغم همه گونه تحریکات  و دسایس استعماری، هردو جانب ( هم الفتح و هم حماس ) از برخورد مسلحانه علیه یکدیگر پرهیز نمودند  تا آنکه هر دو رهبر(شیخ یاسین و یاسر عرفات ) با اقدامات قاتلانه و دسیسه آمیز از میان بر داشته شدند .

با این درآمد مختصر، اکنون سوالی که مطرح میشود اینست که آیا پیروزی حماس در انتخابات اخیر و بقول غربی ها این زلزله سیاسی در خاورمیانه همه چیز درآن خطه ی پر آشوب را ویران خواهد کرد ؟   آیا تمام کوشش های صلح طلبانه درگذشته عقیم خواهد ماند ؟   آیا حماس همانند گذشته  به موشک پرانی  وعملیات انتحاری  علیه شهر وندان اسراییل دوام خواهد داد  و مردم فلسطین  باز هم در میا ن دود  وخون و آتش شنا خواهند کرد ؟  و ...  و  ...

هرچند پیشبینی دقیق در این مورد امر آسانی نیست و فعل و انفعالات سیاسی – اجتماعی گهگاهی خلاف پیشبینی ها را ثابت میسازد،  با آنهم باساس چگونه گی اوضاع و احوال منطقه و جهان و ایجابات شرایط حکومت داری  و نزاکتهای دپلوماتیک  و غیره میتوان با احتیاط نسبی چنین پیشبینی نمود که رهبران حماس این شایسته گی و خردمندی سیاسی را دارند که بدانند تا زمانیکه  بحیث یک گروه مخفی چریکی برای داعیه فلسطین مبارزه میکردند و مسؤولیت رسمی اداره ی تشکیلات فلسطین  را بعهده نداشتند، میتوانستند دست به هر نوع عملیات چریکی ضد اسراییلی بزنند،  ولی اکنون که میخواهند اقدام به تشکیل کابینه نموده  در موقعیت اداره کننده ی سیاست و اقتصاد جامعه فلسطین  و ممثل یک حکومت قانونی در قبال کشور های منطقه و جهان عرض اندام نماید،  تصور نمی رود با اعمال سیاست های تندروانه قبلی شان بتوانند بقا و دوام سیاسی نمایند، بویژه  در حالیکه حامیان  بیرونی شان ( سوریه و ایران ) خود دچار فشار ها و مضیقه های سیاسی جهانی قرار داشته و نمیتوانند به این متحد اسلامی فلسطینی خویش تا به آخر مدد رسانند .

از نظر منطق هم چون اسراییل دیریست به یک حقیقت مسلم مبدل گردیده  و دارای ارتش نیرومند، دستگاه اطلاعاتی بسیار پیشرفته، تجارب غنی جنگی و حامیان قدرتمند بین المللی میباشد،  بنابران، حماس هرگزقادر نخواهد بود علی الرغم همه نوع سوگندها و شعار ها و تلاشهایش، اسراییل را " نابود" سازد .

رژیم های عربی قبل از جنگ شش روزه ی سال 1967م شعار های تند تر از حماس امروزی علیه اسراییل سر میدادند و آن زمانی بود که هنوز با ضربات کوبنده ی دشمن مواجه نشده بودند .

اگر رهبران داخلی جنبش حماس موفق نشوند با رهبران جوان تر  و تندرو تر خارج نشین خود بر سر پذیرش تسامح ،   کنار گذاشتن سلاح   و   برقراری روابط دوجانبه با اسراییل به توافق برسند،  دران صورت ممکن است جنبش پیروزمند شان دچار  اشکالات و یا احتمالا انشعابات درونی گردد .  رهبران و صفوف حماس که در داخل سر زمین فلسطین و زیر ذره بین  دستگاه جاسوسی ( موساد ) و ارتش تا به دندان مسلح اسراییل نفس میکشند ،  غالبا زود تر از بخش خارجی این گروه، آماده ی نشان دادن  نرمش و پذیرش خواهند شد، چنانکه خالد مشعل مسؤول روابط سیاسی حماس طی کنفرانس مطبوعاتی اش یک روز پس ازاعلام پیروزی در انتخابات، اظهارات سودمند و نرمش پذیرانه یی پیرامون برنامه های آینده حماس ابراز نمود. هرگاه مجموع رهبران ماس حاضر نشوند واقعیت های ملموس محیطی و جهانی  را بپذیرند  و به لجاجت های تئوریک  ادامه دهند، مانند محمودالزهار و یا گردان الاقصی وغیره که گفته اند " سلاح ها ی شان بسوی اسراییل و مردم فاسد در الفتح همچنان نشانه خواهد رفت  "،   دران صورت دیری نباشد که حاکمیت شان  راه  تلاشی و زوال بپیماید و مردمی  که به آنها رای داده اند،  دچار یاس و سر خورده گی  زیانباری گردند .  (پایان )  .