ناتور رحمانی

 

      HALLOWEEN PARTY  فراخوا ن  يا

نمايشنامه 

 

وقت : حوالی شام .

جای : قصرقديمی قرن هژده دريک جنگل دور افتاده واقع دنمارک .

آدمها :

1 – يتيم ساز

2 – گنس الدين

3 – مدهوش

4 – خوا ب آلوده زاده

5 – ارواح سرگردان

 

بيان صحنه :

رفقای انقلابی درين قصر قديمی گردهم آمده اند تا جهت فراخوان و تهيج ديگرهمفکران خويش پيامی صادر نمايند . عقربهء ساعت کهن و بزرگ ديواری روی عدد ( هفت ) خوابيده ا ست ....

 

رفيق يتيم ساز –  با اجازه ارواح معذ ب و سرگردان راهبران ح . د . خ . ا – اين يگانه حزب پيشتاز و انقلابی در سراسر جهان و منطقه . ميخواهم << چهل و يک مين >> سالگرد اين حزب شهيد ساز و شهيد گستر مردم شهيد افغانستان را به پيشگاه شما رفقا و توده های پارچه پارچه و بدرد نخور اعم ا ز کارگران ، دهقانان و پيشه وران نان گدای تبريک عرض نمايم .

رفيق گنس الدين --  به پيش بسوی امحای مجدد مردم افغانستان ا ز روی دنيا تا پيروزی نهايی .

رفقا --  ( با هم ) هورا . هورا . هورا .

رفيق مدهوش --  با اجازه رفقا من ميخواهم بدانم منظور ا ز گردهمايی امروز چيست ؟ اجندای مجلس کدام ا ست و چرا مخصوصاً اين قصر کهنه و ترس ناک را دور ا ز شهر در بين جنگل متروک انتخاب کرده ايد ؟؟ بسيار وهمناک است . من حتا ا ز اهتزاز تار های عنکبوت که در هر قسمت اين قصر بچشم ميخورد می ترسم بيشتر ا ز غول امپرياليزم و فوداليزم .

رفيق خواب آلوده زاده --  رفيق شما هنوز با همان امراض مزمن که گريبانگير کلاسيک های ما بود گرفتار استيد . آنها هم وقتی گرد هم جمع ميشدند نميدانستند منظور چيست و اجندا کدام . بعداً معلوم ميشد که منظور امر مشاور صاحب روس بوده و اجندا بلند کردن جام های لبريز ودکا و دادن شعار های آتشين و تمنای جاويدانگی دوستی افغان شوروی همسايه بزرگ شمالی . به مسخره گرفتن مقدسات و فرهنگ مردم و ساختن پلان جهت نابودی تمام ملت .

رفيق گنس الدين --  چرا تمام ملت ؟

رفيق يتيم ساز --  در اصل منطور نابودی دشمنان حزب بود . مگر بعداً متوجه شدند که تمام ملت آنها را بمثابهء يک بيگانه دشمن خود و خاک خود ميدانند . بناً به امر انقلاب کبير ثور تمام ملت افغان را در بين قوس سرخ گرفتند يعنی محو آنها ا ز صفحه گيتی .

ودرعمل هم تا توانستند چنين کردند . متوجه شديد رفيق ؟

رفيق گنس الدين --  بلی . فهميدم . افسوس که برای تحقق بخشيدن اين آرمان شان وقت کم و ملت زياد بود . خير با تعهد انقلابی ما تلاش خواهيم کرد تا راه رفته گان خود را تعقيب نماييم الی پيروزی نهايی .

رفيق مدهوش --  مگر جواب سوال من ماند .

رفيق يتيم ساز --  ها جواب شما << رفقای کميته کار و فعالين ح . د . خ . ا . مقيم دنمارک >> اين قصر قديمی و دور افتاده را در ميان جنگل بی مناسبت انتخاب نکرده اند . نخست به عقيده انقلابیون تيپ نوين ممکن است ارواح سرگردان و در برزخ ماندهء ما اينجا حضور به هم برسانند و مارا با رهنمايی های داهيانه شان به هدف مان نزديک بسازند . دو دگر گويند : ( گوشه نرسد آفت تنها را ) من مخصوصاً ضرب مثل اين افغانهای عقب مانده را بخاطر وارونه گفتم که در حقيقت بين خود ما باشد . بچشم آنها ما آفت هستيم و به گوشهء هم نخواهيم رسيد ....

رفقا --  ( خنده ) شما عقل کل استيد رفيق يتيم ساز . شما بيشتر ا ز انقلاب انقلابی تر استيد . هورا به شما .

رفيق خواب آلوده زاده --  آفت گفتيد ا ز رفيق انقلابی و آتشين ما ( محمد خان آفت ) يادم آمد که چگونه در زمان ولايت شان آفت بجان و مال مردم لوگر زدند . آخ ناز شست اش . بعداً ( پيگير ) شدند تا قصابی های بيشتر را در ولايات دگر افغانستان دنبال نمايند .

درود آتشين بر او ....

رفيق خواب آلوده زاده --  به آرزوی پيگيری آرمان سترگ رفيق ( آفت – پيگير ) تا معنای واقعی نابودی و بربادی مردم افغانستان .

رفيق گنس الدين --  حزب ما ازين دست بلا ها و آفت های خانمانسوز زياد  در دامان خود پرورده است .

رفقا --  هورا . هورا .

رفيق مدهوش --  رفيق يتيم ساز ! شما مسايل را  دقيق علاجی و تحليل می نماييد . شما واقعاً يک نابغه استيد . نابغهء شرق .

(( دفعتاً غبار تيرهء در فضای تالار پيدا ميشود . ا ز دروازه های بزرگ و رنگ باخته شبيه دروازه های زندان پلچرخی آواز های مدهش و دلخراش بلند ميشود . تارهای عنکبوت به اهتزاز می آيند . شب پرک های چرمی در ارتفاع کم به پرواز ميشوند و يگان يگان خود را ا ز پرده های سرخ ا ز مود افتادهء مخملين يا جا رختی های سيار در کنج و گوشه آويزان نموده ضجه ميکشند . خنده مشميزکننده و چندش آور با انعکاس استريو فنيک سکوت ناشی از ترس را برش ميدهد . صدای لرزندهء رفيق خواب آلوده زاده که زير ميز شش گوش و چهار ضلعی چوب صندل کهنه پنهان شده شنيده ميشود . ))

خواب آلوده زاده --  رفيق يتيم ساز چی گپ شد ؟

يتيم ساز --  نترس برون شو . مثلکه روح رابر کبير ما ( تره کی صاحب ) در جلسه حاضر شده . مگر جلايش دندان طلای شانرا نمی بينید که چون غروب آفتاب حزب ما در کرانه های شب معلوم ميشود .

روح تره کی --  ( با همان لبخند ريأيی و تون آواز نرم نرم روبايی شروع به حرف زدن ميکند ) نابغه گفتيد در واقع من را ياد کرديد گرچه جلسهء مسخرهء را براه انداخته ايد . نمی خواستم بيايم و يکبار دگر خودم را برای ارواح بزرگان کميته مرکزی و بوروی سياسی مسخره بسازم . مگر بازهم آمدم تا حقايق را بدانم ... در واقع بايد بگويم من در گذشته همان زمامدار ساده با تحصيلات ساده و فهم ساده سياسی بودم با مقداری زياد ی عقدهء حقارت و خود بزرگ بينی که ( رفيق امين ) شاگرد وفا دارم بسيار زيرکانه با شم حساس اجنتوری ازين کمبود شخصيت من سوء استفاده کرده من را با القاب و عناوين دلخوش کن و ميان تهی که تقريباً دو سطر را احتوا ميکرد خوش ميساخت و خود با همان زيرکی نرمک نرمک پايه های چوکی ام را می بريد . حتا کار بجای رسيد که سالگرد هفتاد و چند سالگی من را هرچه باشکوه تر با می و معشوق و مطرب در کشور مردمان گرسنه و تشنه تجليل نمود ( خنده دندان نما ) در حاليکه منی روستا زادهء ساده اصلاً نميدانستم چی وقت و بکدام تاريخ با وجود خود اين جهان زيبا را خدشه دار ساخته ام ... خير بگزريم.  موضوع چيست و اين گردهمايی برای چی ؟

يتيم ساز --  رفيق نورمحمد تره کی منشی کميته مرکزی ح . د . خ . ا . و ....

روح تره کی --  کافيست دگر در کلاه پوست کهنهء من پر نزنيد . کوتاه و مختصر بگوييد .

يتيم ساز --  رابر بزرگ خلق های زحمتکش افغانستان شما ميدانيد که ح . د . خ . ا . << در راه سعادت و آزادی مردم افغانستان موفقيت های چشمگيری در زمينه ايجاد ارزش های مادی و معنوی تا اشتباهات و لغزش های چشمگير >> نفس کشيد . تلاش نمود و تپيد << مگر دوستان و دشمنان حزب در طول 28 سال ... >>

روح تره کی --  رفيق شما بر علاوه که زياد لفاظ استيد چندان حافظه خوب هم نداريد و در کنار همه ديده درايی حزبی را با همان آرمان بی هوده و عشق به تباهی هنوز با خود حمل می نماييد .

يتيم ساز --  چگونه رفيق رابر پرولتاريای افغانستان ؟

روح تره کی --  اول به اساس رسم ديرين حزب شهيد ساز و ويرانگر ما بايد قبل از شروع جلسه ميز مملو از شراب ودکا باشد . مخصوصاً ودکا. چون من شخصاً علاقه وافر به نوشيدن دارم . يادش بخير قبل ازاينکه کودتای ما به پيروزی برسد و من منشی کميته مرکزی شوم در کارته چهار خانه گکی داشتم که مدتی موزه انقلابی شد ( اين هم از شگرد های امين جهت پر زدن به کلاه من بود ) درآن زمان اگر پول ميداشتم که اکثراً نداشتم از دکان (آکه ازبک) ودکا می خريدم .  در غيرآن چپنک را سر شانه انداخته راه خانه ( شرف کور ) را در همان ساحه پيش ميگرفتم تا با قرض شراب پلاستکی را به گلوی در گرفته سرازير نمايم و با همين شيوه بود که تمام اعضای حزب ما از خرد تا بزرگ ودکا نوش شدند بعداً دريا نوش و خون نوش ... حزب نوشانوش .

گنس الدين --  حالا تيوری سياسی و تکتيک پوشيدن چپن و کلاه پوست را فهميدم .

مدهوش --  مگر ما درين کشور ويسکی می نوشيم . آنهم ( بلک ليبل )

روح تره کی --  حيف آنقدر زحمات رفيق و برادر بزرگ ما بريِژنف ، اندره پف ، پازينف و دگر اف و پف ها تا خودم . شما رفيق های چپ رو از مرامنامه و اساسنامهء حزب عدول می کنيد . چه فايده سالها همهء ما اف و پف کرديم که به پيش در راه مبارزهء بی امان باامپريالزم و سرمايه داری . صد حيف ازآن همه کشته که درين راه پشته ساختيم . حالا می بينيم که چگونه بدامان امپرياليزم خون آشام آويخته ايد و با پناه آوردن بدان عملاً جيره خور سيستم سرمايداری شده ايد و باز هم با پررويی تمام از تربيون استعمار جهانی در مورد بدنام سازی بيشتر سوسيال شونيزم دم ميزنيد حيف و صد حيف ... و در مورد اشتباهات و لغزش ها گفتيد . آنچه بدی و خرابی ما و تمام اعضای ح . د . خ . ا . در حق افغانستان و مردم آن کرديم عمداً ، قصداً ، آگاهانه و به دستور هيت رهبری کشور شوراها بوده  که با اين حرفهای بی معنای شما ترميم نمی شود . شما مردم را چی فکر کرده ايد ؟ آنها ما را خوب می شناسند و مصيبت ها و بدبختی های را که بر آنها نازل نموده ايم با گوشت ، پوست و استخوان خود درک کرده اند .

خواب آلوده زاده --  مگر بازهم رفيق سترگ و رابر بزرگ << عدم حضور فعال و رسمی حزب در دستگاه دولت >> و آشفته بازار سياسی امروز يک ضايعه و کمبود است .

گنس الدين --  << جالب است که باند جنايتکار امين ، شهنواز تنی ، گلاب زوی ، اعضای فعال و علنی سی ، آی ، ای – آی ، اس ، آی ، احزاب بدنام اسلامی ، جمعيت اسلامی و طالب های فاشيست به اعمال ما قضاوت می کنند .

روح تره کی --  آنها رنگ بازی می کنند ورنه ( درموج و قطره فرقی نمی توان بست ) گويند : ( نسل ماهی خطا نيايی )

(( درين هنگام فضا تيره تر شده  صدای رعد و برق ، پرواز نامنظم خفاش ها ، آواز ترسناک دندانهای ساختگی تره کی آن مردهء مرحوم فقيد را عاجل به زير رو ميزی مخمل سرخ مخفی نمود . صدای حفيظ الئه امين از روح سوراخ سوراخ  و خون آلودش چون انعکاس صدای خمپاره ها در کوهستان بلند شد ))

روح امين --  کجاست اين پيرمرد خرافی  . اين نو بدوران رسيدهء گم کرده شخصيت .

مدهوش --  (( با انگشت اشاره به زير روميزی ميکند ))

روح امين --  خارج شويد از پناهگاه . بيرون بياييد .

روح تره کی --  درود بر شما رفيق امين قوماندان سپيده دم انفلاب شکوهمند ثور و ....

روح امين --  بسيار گپ ميزنيد . خود را تيوريسن فکر ميکنيد . همه گپ ها را شنيدم . همه اش چتيات . مثل صحبت ات با رفيق

( فيدل کاسترو )

 

خواب آلوده زاده --  چگونه بود آن قضيه رفيق امين ؟

روح امين --  در ملاقات با اين مردک در ( کوبا ) رفيق کاسترو ميخواست بداند اين اعجوبه روزگار چگونه و با کدام دکتورين توانسته است حل مسله زمين و تقسيمات اراضی را در يک کشور نامتجانس از نظر طبفاتی با مسلط بودن سيستم ارباب رعيتی ، فودالی و نيمه فودالی ، بورژوازی و خرده بورژوازی و حتا برده داری پياده نمايد . وقتی ان رفيق سوال نمود منتظر جواب علماً تنظيم شده بود . مگر اين پير مرد کشت ناکرده می فهميد چی درو کرد ؟

رفقا --  ( همه با هم ) نخير چی درو کردند ؟

روح امين --  اين روح خفه شده با همان خندهء ساختگی در يک کلمه جواب داد : ( ما چالشه ياد داشتيم ) که با اين حرفش کلاً باعث خجالت تمام انترنسيونال اول ، دوم و سوم گرديد ... اگر من ميدانستم که اين عوضی بازهم سروکله می جنباند بجای بالشت دوشک را به دهانش فرو می بردم .

مدهوش --  يعنی همه حرفهای را که بما گفتند بی مورد بوده .

روح امين --  نخير . اتفاقاً بسيار با مورد هم بوده مثلاً << در مورد عدم حضور فعال ح . د . خ . ا . در دستگاه دولت >> ما کاری نکرديم که برای کس بينی مانده باشد . کمونيست های تيپ ما دگر دربين مردم افغانستان جا و اعتباری ندارند .

يتيم ساز --  ببخشيد رفيق قوماندان سپيده دم . گستاخی معاف اين شما بوديد << که با انشعابات در حزب توسط جواسس و کشانيدن آن به جانب حوادث و رويداد های اجتناب ناپزير و خونين شديد >>

روح تره کی --  شما درست ميگوييد رفيق .

روح امين --  سياست ما با مردم شبيه بازی شطرنج بود .  گذشته از آن ما پياده های اين بازی از خود اختياری در بازی نداشتيم . همه به اساس فرمان و دستور ارباب ما کشور شوراها و رفقای مشاور صورت می گرفت ... اما اگر در مورد خودم بطور مشخص بگويم زياد به اين بازی علاقه داشتم . افغانستان خون چکان ايده ال من و دومليون نفوس برای زمامداری من کافی بود . نگذاشتند واگر نه مرغ و ماهی را درافغانستان از تيغ ميکشيدم .

گنس الدين --  ببخشيد رفيق مثلکه چنين هم کرديد << وفتی حزب شعار ميداد نان ، خانه ، لباس ، صحت ، تحصيل ، شغل >> ما ديديم که شما چی کرديد همه را با مرمی و دار جامه عمل پوشانيديد و آلوده با خون ساختيد .

روح تره کی --  چی تماشايی بود آن روز ها و آن صحنه ها ....

خواب آلوده زاده --  يعنی خوب کرديد ؟

روح امين --  بلی . شما چی فکر ميکنيد رفيق ؟

خواب آلوده زاده --  تپ وتلاش ما هم برای دنباله روی تز های شماست رفقای انقلابی .

روح تره کی --  بين خود استيم . انقلابی نی . کودتايی .

روح امين --  دوباره خفه شو يد . هنوز رفيق ( اسد الئه سروری ) زنده استند . اگر از جنجال محکمه و دادگاه خلاص شوند که به يقين ميشوند . ترا بدست های مبتکر او می گذارم تا بگونهء هزار ها افغان دگر توته توته نمايد . يا زنده زنده زير بلدوزر کند .

(( درين اثنا آنگونه سروصدای وحشتناک و ترس آور فضا را احتوا نمود که حتا پريده گی رنگ همه از شدت ترس در همان تاريکی بوضاحت ديده ميشد . همه لرزيده و هراسيده به گوشهء تالار نظر دوختند . از عقب تار های عنکبوت و پرده های مخملين که حالا دگر از آن قطرات خون جاری بود روح  ببرک کارمل ظاهر گرديد  ))

يتيم ساز --  رفقا به پا . يک هورای آتشين برای رفيق ( ببرک کارمل ) صدرهيت ريسه و سياستمدار بی بديل ح . د . خ . ا .

رفقا --  ( همه با هم ) هورا . هورا . هورا .

(( روح کارمل بی اعتنا از همان دور قطی سگرت ال ام و لايتر طلايی رنگ خود را روی ميز پرتاب نموده و با ديد نقادانه و عميق انقلابی همه را از نظر گذشتانده به روح رفيق امين خصمانه ميخکوب ماند . ديده گانش آنقدر ترسناک بود که خون با فشار بيشتر از سوراخ های روح امين فوران نمود . امين چون زمين لرزهء تکان خورده پرسيد ))

روح امين --  رفيق کارمل تنها آمده ايد ؟

روح کارمل --  منظور تان چيست ؟

روح امين --  منظور قشون معدود سرخ با شما نيستند ؟

مدهوش --  منظور شان نيرو های حافظ صلح اتحاد شوروی است .

روح کارمل --  لطفاً با کلمات بازی نکنيد . اگر شما نميدانيد ملت به ماهيت آن قشون پی برده اند .

گنس الدين --  يعنی << تساوی حقوق همه مليت ها و اقوام . حق مساوی مردان با زنان و حضور آنها در تمام عرصه های زندگی>> که شما رفيق بزرگ ميفرموديد همه بازی با کلمات بوده ؟

 

روح کارمل --  خوش ندارم کسی از من سوال های ژورنالستيک نمايد . سياست ح . د . خ . ا . يا حزب پيشتاز طراز نوين آنقدر به امر مسند بالا خود را با اين کلمات و شعار ها پيچيد که تا خرخره در دروغ و فريب غرق گرديد .

گنس الدين --  يعنی ....

روح کارمل --  يعنی بجای تساوی حقوق مليت ها و اقوام آنها را بجان هم انداختيم و توسط احيا و ايجاد مليشه ها و شيبه نظامی های فاقد انديشه ، لومپن و بی مسؤوليت يکی را دشمن ديگر ساختيم . ما ( آشی پختيم که رويش هفت انگشت روغن بود ) و می بينيد که هنوز هم همان استخوان شکنی ها ادامه دارد .

خواب آلوده زاده --  و در مورد تساوی مرد ها با زن ها رفيق کارمل چی ؟

روح کارمل --  کدام تساوی ؟ کدام حقوق ؟ حزب خونريز زحمتکشان برای نشاندادن دموکراسی و ايتوريته پرولتاريا حزب با پيشکش نمودن شعار های ميان تهی ميخواست جلو سبوتاژ امپريالزم خون آشام و ارتجاع منطقه را بگيرد . مگر درعمل شما خود شاهد بوديد که اولاً ايتوريته و ديکتاتوری بطور مشخص در دست حزب و رفقای حزبی بود .  دوما ما هرآنکه را مرد بود تيرباران کرديم ، بدار زديم يا بزندان انداختيم که خدمات رفيق داکتر نجيب ( ريس خاد ) وقت درين زمينه قابل تقدير بوده چنانچه ايشان به اخذ چندين مدال از طرف کميته مرکزی حزب و بوروی سياسی و کشور کبير شورا ها بويژه سازمان هراس انگيز  کی . جی . بی . نايل گرديده اند و در قسمت زنان چی بگويم ....

روح تره کی --  آنها را اجباراً در سازمان های اوليه ، جوانان و زنان برای رفع خستگی و عياشی رفقا جلب و جزب نموده و يا جبراً در چهار راهی ها آنها را به رقص و پايکوبی وادار نموديم . انکار خود يا فاميل شان مساوی بود با زندان يا تيرباران .

روح امين --  زياد گپ ميزنی .

روح کارمل --  رفيق امين باز ميخواهی به امر  سی . آی . ای . توطيه نموده جنايت دگر را سازمان دهی کنی ؟

روح امين --  شما گردن دبل تر از گردن من نيافتيد که بار همه گناه ها و خيانت های تانرا به گردن من می اندازيد ؟ اگر من را جاسوس سی . آی . ای . ميدانيد پس شما کی استيد ؟

يتيم ساز --  ما رفقا از شما خواهش ميکنيم لطفاً گذشت انقلابی داشته باشيد و اسرار مگو را افشاء مسازيد .

مدهوش --  رفقای بزرگ و سترگ من يک سوال دارم .

روح کارمل --  بفرماييد .

مدهوش --  << چرا پيوسته از جنايات حزب ما حزب انقلابی سرخ تيپ نوين نام برده ميشود . مگر از کشتار ها و قتل های دسته جمعی و ويرانی تمام افغانستان و چپاول سرمايه های مادی و معنوی آن توسط احزاب اسلامی نام برده نمی شود . جای تأسف است که اين احزاب و طالب ها ساختهء همسايه های شرق و غرب اعتراف به جنايات خود نمی نمايند و از ملت معذرت نمی خواهند >>

روح کارمل --  مگر ما اعتراف کرده ايم يا معذرت خواسته ايم که آنها چنين کنند ؟ در حاليکه آنها هم برادران هم تن ما استند منتها با تغيير صدا و سيما ....

روح تره کی --  مقول فرموديد رفيق کارمل . کدرهای حزب ما هم اکنون مصون زير چتر حمايه امپرياليزم و اقمار آن و تغذيه از آنها بر علاوه که اعتراب و عزرخواهی ندارند قصه نويس شده اند و با ديده درايی همه اعمال عمدی ما را اشتباه قلمداد می نمايند که  ما حتا در گور های که نداريم از شرم زرد روی می شويم .

خواب آلوده زاده --  مگر پيرامون اين مسله که در مرامنامه ح . د . خ . ا . گنجانيده شده يا گنجانيده ايد چی ميگوييد .

روح کارمل --  کدام مسله ؟

خواب آلوده زاده --  << ايجاد حکومت ملی دموکراتيک متشکل از جبهه متحد ملی و اشتراک تمام نيرو های مترقی ، دموکرات ، وطنپرست ، کارگران ، دهقانان ، منورين ، اهل حرفه ، خرده بورژوازی و بورژوازی ملی >> و ....

روح امين --  رفيق تو خودت مسخره استی يا ما را مسخره ميسازی ؟ ... ما از کی تا می را با اين نام های که خودت ياد ميکنی زنده نمانديم و همه را به گورستان تاريخ سپرديم . يکی و خلص .

روح تره کی – بلی .   مسله حل شد .

(( درين وقت تند باد شديدی وزيدن گرفت . توفان براه افتاد . شمعدان های روی ميز باژگون گرديد . شمع ها خاموش شدند . خفاش ها با صدا های وحشتناک پرواز شان در فضای تاريک ترس بيشتر توليد نموده و با بالها و چنگال های خود به سروروی رفقا ميزدند . پرده ها به اهتزاز آمده و سيال خون از گوشه های آن به سطح اتاق جاری شد . در آن ظلمت و تاريکی وهمناک صدای که بوضاحت ساختگی بودن آن محسوس بود طنين انداز گرديد . بسم الئه الرحمن الرحيم >>

يتيم ساز --  اين صدای رفيق داکتر صاحب نجيب است .

گنس الدين --  رفيق داکتر صاحب را بگذار. من احساس ميکنم که کدام مايع گرم و چسپناک بطرف پاشنه های پايم بالا ميرود .

رفقا --  ( باهم ) ما هم احساس ميکنيم .

يتيم ساز --  (( دستش را در آن تاريکی به پای ميرساند . دستش از مايع گرم و چسپناک تر ميگردد . آنرا با نوک زبان مزه نموده بوی مينمايد )) و ميگويد : رفقا اين خون است که ما ميان آن استاده ايم . مشوش نشويد . زود شمع ها را روشن کنيد .

(( يکی از رفقا شمع ها را با لايتر رفيق کارمل که روی ميز است روشن ميکند که در پرتو سايه روشن آن چهره داکتر نجيب بسيار ترسناک معلوم ميشود ))

مدهوش --  رفقا يکبار دگر همه به پا . خير مقدم به رفيق داکتر نجيب چهارمين و آخرين سردمدار حزب تشنه گان خون . درود آتشين به اين فرزند صديق و خليق .

رفقا --  ( باهم ) هورا . هورا . هورا .

خواب آلوده زاده --  زنده باد مرده های ما . مرگ بر زنده های ما .

روح نجيب --  اين چه نوع شعار مسخره است ؟

خواب آلوده زاده --  اين شعار ظفر نمون طراز نوين و مرحله تکاملی است رفيق نجيب .

روح نجيب --  رفيق موقف حزبی شما چيست ؟

خواب آلوده زاده --  درست متوجه نشدم رفيق نجيب .

روح تره کی --  ( باهمان خندهء کنج لب ) مطلب داکتر صاحب ايست که خودت عضوی پرورشی ، آموزشی ، نمايشی ، رهايشی ، فرمايشی ، فروپاشی کدام يکی استيد .

يتيم ساز --  او عضوی رهايشی ، آرامشی و نمايشی استند .

روح نجيب --  حدس ميزدم . رهايش و آرامش در فضای دور از دغدغه و تشويش . زنده گی با پول سوسيال ممالک طرفدار زور و سرمايه در کنار ساغر و ساقی بايد همچو اعضای نمايشی را بار آورد ... شما قابل انتقاد استيد رفيق ....

روح امين --  رفيق نجيب . با اتکاء روی اصل انتقاد و انتقاد از خود شما سراپای مورد انتقاد قرار داريد .

روح نجيب --  چرا ؟

روح تره کی --  من به صفت يکی از بنياد گزاران حزب بايد خاطر نشان بسازم که از کجا شروع کردم .  با کدام ايثار و خون فشانی ها حزب را به کجا رساندم تا بدست شما رسيد . وبالاخره شما با حزب چی کرديد .

روح کارمل --  کاش اصلاً درين جهان بی بنياد می بوديد رفيق تره کی .

روح نجيب --  آرزو داشتيد من بايد چی ميکردم . با هزيمت قشون معلوم نه معدود کشور نه چندان دوست اتحاد شوروی . يک حزب يتيم . فرکسيون باز . ماجراجو و شاريده روی دست من ماند با هفت شاخ و هشت دُ م .

روح امين --  کجاست روش استالينی ؟ کجاست رفيق عبدالئه امين ، رفيق کريم شادان ، رفيق اسد الئه سروری ؟ ای من چی ميشنوم . کی ها ماجراجو و فرکسيون باز بوده اند ؟

روح نجيب --  خلقی های باده نوش و بروت سوار. اشراف زاده های پرچم افراز. من وقتی خودم را در حلقه محاصره ديدم وقتی برادران آزمايش ديده و آرايش يافته   آی . اس . آی با ساز و برگ نظامی و مشاورين پنجابی و عرب از سرحدات شرقی گذشتند در حالت تعرض و دفاع دست به تکتيک ها و ابتکارات زيادی برای نجات حزب مريض زدم . مگر افسوس .

روح تره کی --  مثلاً چی کرديد رفيق نجيب ؟

روح نجيب --  اعلان وحدت ملی ، عفو عمومی ، ايجاد جبهه وسيع پدر وطن ، تغيير نام حزب به حزب وطن ، آوردن اعضای مخفی حزب بنام غير حزبی و بيطرف به صحنه سياسی ، گذاشتن کلمه الئه دوباره در آخر نام خود ، خواندن اوراد ، احاديث و ايات قران در خطابه ها ، فراخوان برای آشتی ملی و تقسيم قدرت و غيره . مگر هيچ چال و چالش بکار نيامد و از ديده موشکاف جهان پنهان نماند . وقتی رفيق محمود بريالی ، جنرال نبی عظيمی قصه پرداز و داستان نويس بی بديل ، سترجنرال رفيق برادر دوستم ، رفيق وکيل ، مزدک ، و ديگر رفقای نمک فراموش و پله بين با توطيه ، سازش ،  تبانی و زد و بند جبل السراج و چهارآسياب را به مقر قومانده حزب شان تعيين و انتخاب کردند . من ناگزير چون راه فرار بسته شد و ( حکمتيار ) بدادم نرسيد بدامان ملل متحد پناه بردم .

روح کارمل --  رفيق نجيب لطفاً متوجه حرف زدن تان باشيد . غيرمسؤولانه صحبت نکنيد و پای برادر مرا دخيل مسازيد . شما با جبن و ترس آنقدرعقب نشينی نموديد که دگر جای برای خود در دنيا نمانديد .

روح نجيب --  معلومدار . نگفته اند که : ( از کس کس باشی از خار خس ) هيچ کس بدرم نخورد جز همان برادر بدم که تا سر دار بامن رفت .

گنس الدين --  و گفته اند :  ( ای کشته کی را کشتی تا کشته شدی زار )

روح امين --  ناراحت مباش رفيق نجيب . آنها همه دنباله رو ها و تعقيب کننده های مشی  ح . د . خ . ا . استند که بنام چپ و راست ، ميانه و معتدل در دستگاه دولت جای گرفته اند و تا پارلمان خزيده اند .

روح کارمل --  بلی . بايد با تغيير روش مبارزه را از پارلمان آغاز کرد . پارلمانتاريزم .

 

مدهوش --  بيادم است . دوره وکالت رفيق کارمل و مبارزه پارلمانی اش . آنقدر رفيق در آن تالار لت و کوب شدند که نزديک بی آب شده بودند .

روح تره کی --  ماهرگز بی آب نخواهيم شد . زيرا آب از سرمان گزشته نه يک نيزه  نه دو نيزه بلکه صد نيزه  تاکهکشان غرق استيم . با بدنامی ، بدکاری ، و بدرفتاری . هم به افغانستان بد کرديم هم به مردم آن . هم به مارکسيزم بد کرديم هم به ليننزم . هم به انترناسيونال بد کرديم هم به پرولتاريای جهان . هم بخود هم به خانواده خود بد کرديم .

يتيم ساز --  رفقا بس کنيد . لطفاً بگوييد چی بايد کرد ؟

خواب آلوده زاده --  اثر جاويدان ( رفيق لينن) مگر درين شرايط بايد روی ( چی نبايد کرد ) تمرکز نمود .

روح تره کی --  چی نبايد کرد ؟ فکر ميکنم چنين کتابی وجود ندارد .

گنس الدين --  بايد از رفقای محترم و انقلابيون دو مرتبه ئی غوربندی صاحب ، پنجشيری صاحب و عظيمی صاحب تقاضا گردد تا چنين کتابی بنويسند . زيرا ضرورت مبرم است .

روح نجيب --  بالاخره فهميده نشد شما چی ميخواهيد و منظور چيست ؟

يتيم ساز --  ارواح محترم ، سترگ و بزرگ . رابران . ليدران و کار کشته گان اشتياق ، انفاق و اشتقاق . ما کميته فعال کار  ح . د . خ . ا .  مقيم دنمارک درين فراخوان با اعتراض خطاب به تمام اعضای اصلی ، بدلی و کاپی سلف و خلف شما در هر کجای دنيا که خزيده ، خميده ، لميده ، جهيده يا رسيده اند فرياد مينمايم که دگر بس است. بس است اين سکوت سنگواره << ده سال سکوت و چهار سال تقاضا و تلاش رفقا برای تحقق آرمان های مقدس انسانی حزب ما که همانا آزادی و سعادت مردم . آبادی کشورما افغانستان و رسيدن انسان جامعه مان به قلل شامخ انسانيت است >> بايد به نتيجه برسد .

خواب آلوده زاده --  << و به اميد آنروزی که همه روشنفکران وطنپرست و فرهنگيان رسالتمند دوباره بکشور باز گردند و به عمر ننگين عارتگران جهان و شب پرستان خفاش پايان بخشيده .  پرچم آزادی زحمتکشان افغانستان بار دگر و برای هميش در مهد آريانای کبير و قلب آسيای پرتپش در اهتزاز در آيد >>

مدهوش --  اينست منظور و آنچه ما ميخواهيم رفيق نجيب .

روح نجيب --  همه کار های  تان نقش برآب و همه حرفهای تان بی هوده است . اول -  دگر آن انسجام و دسپلين حزبی که از خيرات کشور شوراها وجود داشت در بين نيست و قدرت رهبری و کار آيی در بين شما وجود ندارد . دوم – چهارده سال سکوت ناشی از ترس و شرم و مخفی شدن با نام های مختلف در سايه ديوار امپرياليزم و اقمار آن شما را به عناصر حراف تبديل نموده که جزخواب کنجاره و پنبه دانه دلخوشی دگری نداريد . بيکار که شديد ( فيل تان ياد هندوستان ميکند ) و ما را بيشتر مورد تحقير و توهين مردم شريف افغانستان قرار ميدهيد .  (( رو بطرف روح امين )) بد ميگم رفيق امين ؟

روح امين --  نخير . رفيق نجيب . جواب ها مدلل و فاکت ها انکار ناپزير است . من اضافه ميکنم . سوم – آرمان مقدس و ملوث حزب ما همان اساس گزاری برای نسل کشی . بوجود آوردن بلا های دگر ازنوع جنايتکاران جهادی و طالبی بود که به تحقق پيوست

چهارم – رفيق شما اصلاً نه بوی انقلابی داريد و نه خاصيت انقلابی شما فقط و فقط يک خيال پرداز استيد و از درک حقيقت بدور . حقيقت همان است که  ح . د . خ . ا . آزادی ، سعادت ، آبادی و انسانيت را يکجای توسط قدرت نظامی و تجاوز مستقيم قشون بی حساب سرخ به افغانستان .  بگور سپرد و عملاً نابود ساخت . لطفاً از خواب بيدار شويد رفيق خواب الوده زاده . (( رو بطرف روح کارمل )) بد عرض ميکنم رفيق کارمل ؟

روح کارمل --  نخير . رفيق امين . و با اجازه رفقا بايد اضافه نمايم . پنجم – به ارتباط قسمت دوم بيانيه بی محتوای رفيق خواب آلوده زاده . من ميان حرف های تان يک گيمه ميگزارم . يعنی بايد می گفتيد روشنفکران وطنفروش و فرهنگيان غلام منش وابسته به ما ، حزب خونريز ما و سياست های استبدادی و تک حزبی همسايه بزرگ شمالی ما .  شما به هيچوجه اجازه نداريد ويا در حقيقت با شرمساری که ما بجای گذاشته ايم شما حق اين را  نداريد که از عامهء مردم نجيب افغانستان اعم از روشنفکران وطن پرست و فرهنگيان رسالتمند دعوت نماييد تا بکشور شان برگردند . آنها خود ميدانند که چکار کنند ميگويند : ( احمقی باشد که خود را گم کند – کد خدای خانه مردم کند ) جانم نه آن وطن ازآن شماست و نه شما با اين نام و نشان در آنجا جای داريد. غير ازين که درقالب دگر . بالباس دگر و با زبان دگر خود را در آن ديار جا بزنيد . چنانچه زرنگان آب نوشيده از دست ما چنين کرده اند . گرچه گفته اند : ( به هر رنگی که خواهی جامه ميپوش – من از طرز خرامت ميشناسم ) و ملت شما را زود ميشناسند و ديگ تان سيه نميشود . (( رو بطرف روح تره کی )) شما چی ميفرماييد رفيق تره کی صاحب روح حزب . استاد بزرگ و نابغه شرق دور ، نزديک و ميانه ؟

روح تره کی --  (( با همان لبخند فريبنده )) من با اجازه رفقای انقلابی کميته مرکزی . منشی ها . اعضای بوروی سياسی و ديگر عطا ومتاع ، دراز و کوتاهء  ح . د . خ . ا .  ميخواهم اضافه نمايم . ششم – رفيق گنس الدين شما هم يک حقيقت را فراموش کرده ايد که آن عبارت از مرام وسرخط حزب شهيد ساز ما بوده است . يعنی به پيش بسوی امحأ و نابودی تمام افغانستان . به پيش بسوی

 مستعمره سازی و يا فروش بدون قيد و شرط آريانای کبير بگفته شما برای همسايه بزرگ ما اتحاد شوروی که ما را تغزيه ، تعبيه ، تهيه و تفرقه آموخت تا اين کشور آزاده گان را باچندين هزار ساله تاريخ اش مانند ثمرقند و بخارا از ايالات خود بسازد. در آنصورت حزب ما به چهار مرام عمده ميرسيد . يک – تجديد تربيت مردم افغانستان و آماده گی برای غلامی و خود فروشی . دو – رسيدن ما تشنه گان به زن و شراب ودکا به به . سه -  دور شدن از دسترس امپرياليزم خون آشام امريکا . چهار – براورده شدن مرام ولی نعمت مان . اما صد افسوس که نشد . مگر شما نبايد نا اميد باشيد . حالا بين غرب و شرق يخ ها آب گرديده و هر دو شان يک ماهيت و خاصيت پيدا نموده اند . اگر شوروی نشد امريکا چه فرق ميکند. و بايد خاطر نشان بسازم همان های را که شما شب پرست ، خفاش و غارتگر نام برديد از خود ما استند . يعنی احمال و ايادی ما استند که در تغيير لباس همان کار را ميکنند که ما کرديم . دنباله روان و يا پيگيران مشی حزب مقدس ما ميباشند .

روح امين --  و شما اجازه نداريد با کلمات بازی نماييد و واژه های پاک ،  منزه  و با محتوای آزادی ، زحمتکشان ، مهد آريانا ، قلب آسيا و افغانستان را با دهن هرزه و ملوث تان توهين کنيد . شما جز خود فروخته های پرروی ، لفاظ ، نشخوارگر و بی مقدار چيز ديگری نيستيد . بهتر است دم فرو بنديد و بيشتر از اين ما را خجالت ندهيد . مرگ بر تمام ما ....

يتيم ساز --  (( با فرياد برخاسته با مشت هرچه محکم تر به ميز ميکوبد . بگونهء که جيغ و بغ خفاش ها بلند کرديده  دروازه ها به صدا می آيند و ارواح سرگردان رهبران ميلرزند )) او ميگويد : برويد گم شويد ارواح جهنمی . مارا بکار مان بگزاريد .

روح تره کی --  به کجا برويم ؟

مدهوش --  به جهنم به بهشت چه ميدانم .

روح امين --  به جهنم ما را راه نميدهند . زيرا به رفقای بزرگ که آنجا استند خيانت نموده و آنها را بدنام تاريخ ساخته ايم . و به بهشت خو ما عقيده نداريم .

گنس الدين --  برويد پس به گور تان .

روح امين --  ما اصلاً گور نداريم . با آن شاهکار های که کرديم نه برای خود کور مانديم نه گور ....

روح تره کی --  حاجت به توضح نيست شما همه ميدانيد بعد از اينکه بخاطر قدرت و توطيه جهانی بدست شاگرد وفا دارم توسط بالشت هلاک گرديدم بالای گور من در قول آبچکان چی آمد . اول آنرا با کثافت آلودند بعداً با پترول آتش زدند .

روح امين --  من بدست بادار و حامی خود کشته شدم . اول زهرم دادند بعداً سوراخ سوراخ ام کردند بگونهء که از سوراخ های بدنم تپه تاج بيک و قصر رياست جمهوری معلوم ميشد . در اخر نعش ام هم گم شد . يعنی من اصلاً گور ندارم .

روح کارمل --  من با غدهء سرطانی و تومور خبيثه در اسارت و حقارت مردم . گرچه خودم يک غده سرطانی بودم . بعداً جسد زار و بيکار من از گور برون و دور انداخته شد . من هم گور ندارم .

روح نجيب --  قضيه من را جهان ميداند و مثل آفتاب روشن است . من را هم با حقارت و توهين هلاک ساختند . و در سر بازار حلق آويز کردند . من هم گور ندارم . مگر مهم نيست آنها تنها من را با برادر بی همه چيزم بدار کشيدند و بی گور ساختند در حاليکه من در دوران رياست خود در ( خاد ) به هزار ها هزار افغان را حلق آويز نموده و زنده بگور کردم .

(( هر چهار روح با هم )) اينست عاقبت خاينين به مردم و وطن . شما بخاطر بسپاريد .

(( هر چهار عضوی حاضر با هم )) برويد بگذاريد ما براه مان برويم .

(( صدا های از ورای پرده نمای ارواح ترسناک و سرگردان در لابلای خنده های جنون آسا و سقف خراش شنيده ميشود ))

(  راه ء را که شما ميرويد به ترکستان است )

(( هر چهار روح با شليک خنده های وحشتناک از صحنه گم ميشوند . مگر پژواک خنده های هراس انگيز آنها مدت ها شش جهت تالار را می دود. توفان شدد بيشتر ميگيرد . دروازه ها با صدای دلخراش از جا کنده ميشود . شمع ها و شمعدان ها شکسته خاموش ميگردند . پرده های مخملين سرخ پاره پاره گرديده و پاره های آن در فضای تاريک ، سرد ، غمزده و وهمناک به پرواز می آيند . خفاشان شبگرد با قيل و قال ترس اور خود را به برون ميزنند. عنکبوت ها به سرعت خود را به تار های لرزنده شان می پيچند . خون لزج و گرمی تا زانوی داعيان  ح . د . خ . ا .  بالا ميرود . آنها هم در حاليکه از زيادت ترس رنگ سياه ظلمت را زرد ساخته اند از سرو تن همديگر گزشته خود را با سرعت به برون پرتاب ميکنند . بعد از دقايقی سکوت مرگبار در فضای حاکم ميگردد . در حاليکه قطرات خون از سقف ترک برداشتهء قصر کهن دنمارکی روی ميز سرخ پايه شکسته و فرو افتاده می چکد عنکبوت چاقی به استقبال خفاش پيری در جا مانده از ديوار بالا ميرود . ساعت زنگ زده و کهنه ديواری سقوط نموده روی تالاب خون می افتد . درحاليکه عقربه های آن روی عدد ( هفت ) استاده و از کار رفته است .

 

 

                                                                                                      جنوری 2006

 

 

ياد کرد ها :

جملات بين گيمه های دوتايی << ---- >>  متن نوشتار ( رفيق عبدالواحد فيضی ) ا ست که ا ز سايت ( آريايی )

رونوشت گرديده .

جملات بين قوس ( ---- ) ضرب مثل های عاميانه ميباشد .

جملات بين دو قوس (( --- ))  بيان صحنه هاست .