ناتور رحمانی

 

چرا ؟

 

آقای محترم رمضان ( بشردوست ) نمايندهء مردم درولسی جرگه ! چرا چرا چرا ؟؟؟

 

وقتی جهان هستی تماميت پهناء و وسعت اش را در يک ساحهء محدود  بين دو ميلهء تفنگ می بيند و آلوده گی از اتم و فرآورد های کميايی دگر را در آب، هوا ، خاک و رگ رگ خويش احساس مينمايد دگر آواز شما درين فضای پرغريو و دهشتبار انفجار و انزجار سخت نارساست و بگوش آسيب ديدهء جهان نمیرسد .

وقتی اهرمن سود و سرمايه انسان را آزمندانه بخاطر منافع خود در زندان تفکر فوقيت طلبی به زنجير ستم می بندد و وی را از تماميت حقوق مشروع اش ساقط نموده خرد و خميرش مينمايد . صدای شما برای دفاع از وی آنقدر کوتاهست که از زبان برنيامده در زمان محو ميگردد .

وقتی ساحهء يک قطبی و ساختار سياست دسيسه و دروغ در کازينوی شيادی  و نامردمی پيوند ميخورد و کارت های تقلبی بازی زير ميز های بدنام  بنام توافق ،  بشريت ، حقوق ، همبستگی ، شورا ، پارلمان و دهها عنوان فريبنده و دلخوش کن دگر دست بدست ميشود . کارت برندهء شما پارچهء ا بلاغ تکفير تان خواهد بود .

وقتی ....

چرا شما خود تانرا و چند همتای انگشت شمار ديگر تانرا بصورت مشخص ارزيابی نکرديد که چون نيلوفرهای سپيد در شب زده ترين مرداب گند زأی سياست و خباثت روز بی جا روييده ايد ؟

چرا متوجه نشديد که فرود آمدن چند قطرهء شفاف باران از آسمان باروت زده زمين شوره را بارور نمی سازد ؟

چرا در تاريک ترين انحنای شب مستدام با کورسوی يک شمع در بيشه های چپاول و چور ( علی بابا و چهل دزد ) را شناسايی ميکنيد ؟

چرا زير سقف بدنام تالار پارلمانی که خشت خشت آن قصه های از دروغ ، توطئه ، خود فروختگی بدربار و به سالار و پامال کردن حق مردم به حافظه دارد بدفاع از حق مردم دم ميزنيد ؟

چرا قضيه  مبارزان آزادی چون زنده ياد  داکترمحمودی ، سرورجويا ، براتعلی تاج ، بلخی و غبار نماينده های مردم را در دورهء هفت شورا از ياد برده ايد  که شبيه شما خود را مدافع حقوق افغان گرسنه ، برهنه ، مريض و فقير ميدانستند . بياد بياوريد سال های متمادی زندان . شکنجه و تنهايی را آنها با درد مردم خود سپری کردند بخاطر اينکه دست حيف و ميل وزارت دربار يا –

( وزارت تامين عياشی دربار ) هوس های فروکش ناشدنی شاهء عياش ( بابای ملت ؟! ) و اهل و تبارش را از دارايی های عامه کوتاه سازند . آنها هم مثل شما حسابدهی و شفافيت ميخواستند و ....

چرا شما قافلهء داره دزدان جنايت پيشه و حرمت فروش را نديديد که داس و چکش ،  شمشير و عبأ ، تسبح و سجاده خون آلودهء شانرا با شاهرگ مردم پاک کرده اشتران شانرا به درگاه و جايگاهء نماينده های برحق مردم بستند ؟

چرا شما تصوير پاکيزه گی و بيگناهی تانرا در کنار دهها چهرهء نفرت انگيز جانی و زانی بديوار تبليغ کوبيديد که گويا ستارهء شب تار خواهيد شد ؟

چرا با دل سرشار ازعشق بمردم . بادگرانديشی و تفکرآزاد بادست خالی و جيب سوراخ به جنگ اختاپوت چند شاخ زر ، زور ، دروغ ، دورويی ، توطئه و تفتين برخاستيد ؟

چرا از ميراث خور استعمار از آدم بی صلاحيت که در چنبرهء قدرت نظامی زير پرچم پرستاره نفس ميکشد توقع مردمداری ، وطنپروری ، عدالت و عنايت داريد ؟

چرا چوکی در جای گزاشتيد که زير بام اش عنکبوت ريأ ، پليدی و پلشتی تارتنيده  و هرلحظه سوداگران بی ننگ تاريخ با تاری معاملهء با نام و خون ملت صورت ميدهند ؟

چرا بازی های عقب پرده را نديديد که بنام آزادی و دموکراسی مردم خبير و خيرانديش را به صليب بيداد چهار ميخ ميکنند و بنام عقيده و مذهب آنها را تکفير و تحقير مينمايند ؟

چرا ديده به چهره های مسخ شدهء جغرافيای سياسی خاک بخون کشيده دوخته ايد که ديروز زير نام نژاد و زبان ، انديشه و ايمان منطق و منطقهء همديگر را به توپ بستند و تمام ويرانه های کشور را با جمجمه های سوخته و سوراخ سوراخ آزين کردند و امروز باترفند دگر و بمنظور استتار واقعيت ها و موجه جلوه دادن جنايات خويش بخاطر نصب شدن به مسند معافيت همديگر را غسل تعميد ميدهند و به نفع يکدگر ميگزرند ؟

چرا مصوبات قانون از چند جای گره خورده ،  دست کاری شده و کتاب عدالت را در جای ميخوانيد که بی هنری طلايه دار و بی دانشی و زور گويی پرچمدار است ؟

چرا درجشن هماغوشی و ازدواج سرخ سيه کار با سياهء ماندگار و سبز بی وقار کنار قاتلان ، کودتاچيان ، جاسوسان ، سخيفان

 و دون همتان نشسته ايد ؟

چرا از کسی توقع انصاف داريد که خود با بيچاره گی تمام برای حفاظت و در اختيار داشتن اورنگ شاهی هرلحظه در سازش و تبانی با بدنام ترين خاينين بمردم است و از هراس آنها را با امتياز دالر ، پوند ، روبل ، دينار و کلدار اجازهء ورود به پارلمان يا خانه مردم ميدهد که گويا از طرف مردم انتخاب شده اند ؟!

چرا در کشوری که آرای مردم آن بزور تفنگ و نيروی پول دزدی گرفته ميشود .  يا دستان تقلب و جعلکاری صندوق های کژبار را در کژ راه ها پروخالی ميسازد تمنای شفافيت داريد ؟

چرا تنهاترين روشنفکران دگرانديش را در آن مکاره بازار سياسی مشايعت مينماييد که تابوت دموکراسی از قبل ترور شده را به گورستان زمان نقل ميدهند ؟

چرا تنها شما بايد داد خواه و فريادی مليون ها افغان بخت برگشته ، مظلوم ، فريب خورده ، گرسنه ، بی پناه  و آواره باشيد ؟

چرا بلند تر فرياد نمی زنيد و نمی خواهيد تا اين لشکر بربادرفته هماهنگ با شما در يک همسويی و پيوند مقدس جهت تحقق آرمان والای و بدست آورن حقوق حقه شان کام نهنگان را پاره  ، لاشخوران و خفاشان خون آشام را در همان خانهء ملت بخاطر جنايت ها

و خيانت های نابخشودنی شان به محکمه بکشند ؟

چرا از عناصر وطندوست ، آگاه ، شريف ، پاک ، آزاديخواه ، مترقی ، دگرانديش ، دموکرات و غيروابسته نمی خواهيد تا با قلم خويش کار شمشير نمايند و با قدرت شگفت انگيز آن ابلسيان پنهان شده در لباس آدميان را در چهار راه و چهار سوق جهان رسوا بسازند تا مگر برخ بيشرمی شرم پديد آيد ؟

چرا چرا چرا ... و دهها چرای دگر برای شما آقای محترم رمضان ( بشردوست ) نماينده برحق مردم در ولسی جرگه که روی ميز هر شياد نابکار کارت چرا گذاشتيد ....

                                                       موفق باشيد