گزارشگر شما : باقی سمندر

 

     طنین بال پروانه به گوش کس نمی لغزد

حقیقت با تن تبدار

در بیغوله دشوار

مصرانه ره خود باز می پوید

     طنین

     برگزیده اشعار علی محمد زهما

 

 چندی پیش از امروز دوستی  در شهر هامبورگ بوسیله تیلفون بمن خبر داد که فردا در مسحد ابراهیم خلیل الله در منطقه بیل شتیت  محفل ای فاتحه ای پدر یک تن از دوستان برگزار میگردد. . من  فردای آن روز در محفل شرکت کردم ومن  آنجا در محفل فاتحه و ختم  پدر آن دوست درشهر هامبورگ   تصادفا با  دوست  ای آشنا شده و از هر چمن سخنی به میان آوردیم . از انجاییکه آن دوست ازشهر ویانا – اطریش برگشته  بود ، من از وی جویای احوال استاد علی محمد زهما را نیز شدم . آن دوست با لطف و محبت خاص خودش در مورد صحت استاد برایم  اطمینان داد.

آنروز از هم جدا شدیم و فردا بازهم همدیگر را دیدیم و ان دوست  لطف نموده و برای اطمینان  بیشترخاطر ای من  از دو  جلد کتاب ای  بنام طنین را که از استاد علی محمد زهما بدست آورده بود ،  یک جلد  را بمن تحفه داد که اینک میکوشم تا حد توانائی ام  استاد علی محمد زهما و طنین  برگزیده اشعارش را بشما خواننده های برگ گفتمان معرفی نمایم  .

 

درباره شاعر

 استاد علی محمد زهما در سال یک هزار و نه صدو بیست و هشت میلادی { سال یک هزار و سه صدو شش هجری خورشیدی } در شهرقندهار افغانستان ، جاییکه خانواده اش از زمان امیر عبد الرحمن خان به تبعید داخلی بسر میبرد، به دنیا آمد.

زهما تعلیمات ابتدائی را در قندهار و  ثانوی را در لیسه حبیبیه در کابل تکمیل کرد . سپس به فاکولته ادبیات کابل شا مل گردید . بعد از فراغت از آنجا بحیث کارمند وزارت معارف ایفای وظیفه نمود. در سال 1955 برای تحصیلات عالیتر به لندن رفت . بعد از برگشت از لندن تا سال 1972 در فاکولته ادبیات دانشکاه کابل به حیث استاد تاریخ و ادبیات فارسی ایفای وظیفه نمود. از سال 1972 تا 1974 برای تدریس ادبیات فارسی { بخوان دری / تذکر از باقی است } به دانشکاه پیکنگ رفت.

  از سال 1974 تا 1978 از جانب حکومت وقت در کابل خانه نشین گردید. در سال 1979 به عضویت اکادمی علوم مقرر شد ولی بعد از یک و نیم ماه زندانی گردید و تا سال 1980 ده ونیم ماه را در زندان سپری نمود. بعد از رهایی از زندان اواسط 1980 تا 1985 به حیث مشاور اکادمی علوم ایفای وظیفه کرد.

زهما در سال 1985 از طریق شهر بوداپست مجارستان به شهر ویانا در اطریش فرار نمود و اکنون با خانمش زیبنده در همانجا به سر میبرد .

  این کتاب مجموعه ای از اشعار منتخب دری استاد علی محمد زهما است که به شایقان شعر و ادب تقدیم میشود .

 استاد زهما دارای آثار طبع شده زیادیست ، اما چاپ یک تعداد از آثار او از جانب حکومت های برسر اقتدار وقت ممنوع شده بود.  استاد زهما یکی ازشخصیت های منور و مهم  وعلمی و ادبی است که از نگاه استقلال فکری و آزاد منشی در ساحه علم و ادب ، و تدریس نظیرش را در افغانستان معاصر کمتر میتوان سراغ نمود . زهما تحت تاثیر عقایدی که آنها را نمی توان ثابت نمود نمی رفت و طرز دیدش راجع به جنبه های محتلف زنده گی و اجتماع ، وسیع ، علمی ، و عاری ار تعصب بوده است .

 از همان سبب است که نزد شاگردان چیز فهم خود ، و طبقه مردم منصف و منور افغانستان گرامی میباشد.

{ برگرفته شده از نبشته ای فرید انصاری که در 19 اکتوبر سال دوهزار و چهار در ویرجنیا ؛ ایالات متحده امریکا  ، متان بالا را در مورد شاعر را نوشته بود. }

کتاب طنین در جلد ای به رنگ آبی چاپ شده و دارای قطع و صحافت 15،4 سانتی متر در 23،5 سانتی متر است . کتاب طنین برگزیده اشعار علی محمد زهما در 166 صفحه به روی کاغذ بسیار خوب به چاپ رسیده است.

پروفیسور کریستیان ریدر کتاب را در موسسه نشراتی هولس هاوزن در ویانا اطریش به چاپ رسانیده است.

کتاب به تعداد یک هزار جلد درسال دوهزار و پنج میلادی به چاپ رسیده و موسسه نشراتی آها در نیویورک مسئول صحافی کتاب است. بها ِ کتاب 19 دالر امریکایی و یا 19 اویرو است. البته پول مصارف پوست به آن افزوده خواهد شد. شما میتوانید به آدرس     nursafa@gmx.net   تماس برقرار نموده و کتاب را بدست بیاورید. همچنان  کریستیان ریدر کتاب ای بنام

AFGHANISTAN  , fragmentarisch    در سال 2004 به نشر رسانیده بود که حایز اهمیت ای فراوان است.   در این کتاب هم مطالبی در مورد استاد زهما و خانواده اش به نشر رسیده است.علاقمندان میتوانند در مورد کتاب  با نور صفا به آدرس بالا  ارتباط برقرار نمایند.

استاد علی محمد زهما در مورد کتاب چنین نوشته اند:

 

« مختصر سخنی

سرگذشت سخنوران کشور ما ، مانند سایر کشورهای جهان نشیب و فراز های فراوانی دیده است . این سخنسرایان و نویسندگان احساس و عواطف شان را در باره مظاهر طبیعیت ، زیبایی ها و زشتی های انسان و پدیده های گونه گون اجتماعی ، سیاسی پر تنوع دست بنان سپرده اند ، و هم تلاش نموده اند دید و درک شانرا با جان معنی دهند و رنگ بدیع بخشند.

   به پیروی از همین اصل و سنت فرهنگی ، سراینده این مجموعه کوچک را با ارادت و اخلاص به دسترس خوانندگان محترم می گذارد.

در این جا باید گفت که طبع این اثر بدون کمک بی شا ئبه مالی محترم پروفیسور داکتر ریدر کریستیان  میسر نمی شد و اینجانب از ایشان سپاسگزار و ممنونم . همچنان از دخترم فهیمه صفا و محترم نور صفا که در تهییه و تدارک وسایل طبع زحمت فراوان کشیده اند ممنون و خشنود استم. »

در این کتاب اشعار زیرینرا میتوانیم بخوانیم .

{ آدمی _ اشک زهره _ بت فرخار_ مرغ وحشی_ بامداد_ دزدان عواطف _ به ناقوس بسته اند _ طفل و دامن مادر_ عاطفه ای انسان _ افیون زده _ رقص آتش_ مرغ اسیر _ در خویشتن بسوزم _ 

ای خدا _ شاخه ء گل  _ بال خیال _ جبهه حاد _ محفل سرود _  رونق روز گار _ بلخ باستان _ زورق نور _ به پیشواز تجاوز _ هژبر زمان _ هریرود _ شبهنگام کوه یار _ میهن من _ کشور رنجور_ ای زمین _ زادگاه من _ ذرات جان سوخته _ بیداد گر _ فسونگر _ پیام آشتی _  به استقبال لاله داغدیده از رهی معیری _ سقف بیداد _ سایه تیره _ بیدار می مانم _ بهار _ احساس مناعت _ گل های ناشگفته _ تبسم شکریز_ شب یلدا_ شاخ ارغوان _ رخاوت وجدان _  شبستان دل _ چهره طامات_ _ به مناسبت در گذشت استاد خلیل الله خلیلی _ دام صیاد _ واژه فریبا_ دشمن صیاد _ کهسار من _ طنازی پر پر زدن او _ گل شوخ _ طشت لب بام _ افسانه می بافد _ رباعیات و مقطعات  }

اینک چند نمونه ای از شعر استاد زهما

 

      کشور رنجور

دلم  خاموش می گرید به رنج بیکران تو

همی سوزم چو بینم لانهء خود آشیان  تو

 

ز استبداد دیرینه شده رنجور این کشور

نسیم از ریشه می لرزد که بیند بوستان تو

 

ز دیوار وکلوخ و سنگ کشوراشک می ریزد

نباشد راز این، اینست پیدا و نهان تو

 

طلسم سازمان کهنه با نام دگر بیداد می راند

یکی دژخیم خونین پنجه  گشته پاسبان تو

 

بود روزت شب یلدا چه تاریکی جانفرسا

بمیرم کی بینم آفتابی در کنار آسمان تو

 

ندارد آسمان وجدان که خون بارد به حال تو

مگر کورست این گیتی که خواند داستان تو

 

                     ای زمین

 

          ای زمین ای مام آدمزادگان

          گو به من کاندرسحرگاه زمان

          این پری افسا فلک طرحش چه بود؟

         وین سپهر ابلق چه بازی ها نمود ؟

   

          پرده ء راز فلک بردار هان

           تا ببینم کلک های نرد باز آسمان

          ای زمین ای مام آدمزادگان

         از چه نبود، در گلستانت فرقی بین خار و ارغوان

 

          در ضمیرت اخگر سوزنده و اسرار ها

           پایهء کاخ بسی پندار ها

            سینه ات اندوده از خار و گهر

           تخم بخل و کین در آن داده ثمر

 

         گلشنت پامال از زاغ و زغن

         برده گان از جمله مرد و زن

         دیو حرص و آز در دامان تو

         این همه از میوهء بوستان تو

 

      پایه های کاخ بیداد و ستم

      شد بنا بر موج های خون و غم

       ای زمین ای مام آدمزادگان

       کاخ تو درین فضای بیکران

 

     کاخ تو بی نردبان پرداختند

     بسترت از موج و توفان ساختند

      آن مزاج آتشینت سرد شد

      چهره پرنور تو پر گرد شد

 

گرد آتش باز میگردی همی

سردی را تو مرگ پنداری همی

زند گیت پر تحرک بارور

ظالم و خونخوار از تو نامور

 

کاروانها آمد و شد نا پدید

هریکی پیغام آورد و نوید

کاسه های سر شده جام شراب

صد جگر بر روی سیخ تو کباب

 

راستی کو این شکیبائی چه سود؟

زندگی با این رسوائی چه سود ؟

مهر خاموشی نهادی بر دهن

چشم پوشی برهمه درد و محن

 

ای زمین ای مام آدمزادگان

لال آخر نیستی بگشا زبان

تو ولودی ز آن نمی دانم چه سود

صد هزاران بوعلی از فقر مرد

پیره زالی از کی آبستن شدی ؟

ظالم و مظلوم را مامن شدی   

  

 

 

       دوستان ارجمند  !

 

 در اینده نه چندان دور بازهم نمونه های شعر از استاد علی محمد زهما را  خدمت شما تقدیم خواهم داشت. یار زنده و صحبت باقی.