ناتور رحمانی
( حسابدهی و شفافيت ؟! )
( بخش دوم )
-- خوب . فرموديد که وزير بيکاران و بيماران استيد . يعنی در واقع وزير بيشتر از نصف مردم اين سرزمين . به يقين با فقر بودجه مواجه استيد .
-- چطور مگر ؟
-- خوب روشن است با اين همه خيل گدا ، مريض و گرسنه برای شما پولی باقی نميماند تا لبی تر کنيد و جگری تازه .
-- جناب صدر وزارتی را که من مسوول آن استم فقر بودجه چی که اصلاً بودجه ندارد . کی به غم مردم مسکين ، بيچاره و مريض است که شما دوم اش باشيد .
-- آقای وزير لطفاً از صحبت پيرامون موضوعات غم انگيز و ناراحت کننده بپرهيزيد . برعلاوه که خوشايند نيست اسيد معده مرا هم بالا مي برد . داکتر امريکايی من گفته خود را خوش نگه کنيد و غم هيچ چيز را نخوريد . چرا بيمورد وقت خوش مارا ضايع ميسازيد . ميدانی بعد برنامهء خسته کن و کوتاه مدت حسابدهی ( گرچه ساختگی است ) در وقفه دراز مدت ميخوريم ، می نوشيم وبه ريش همه ميخنديم .
-- يعنی اين همه مردم مظلوم و مستحق ....
-- بلا به پس مردم . بخدا تا خودشان متوجه نشوند . ازحقوق خود دفاع نکنند . از حلقه های زنجيروار و ستم ( دين سياسی ) برون نيايند . تاخودشان نماينده های واقعی خود را نشناسند و تا حلقوم مارا پاره نکنند روزگارشان ازين بدترخواهد شد .
-- ببخشيد جناب صدر . اصلاً شما يا بهتر است بگويم سيستم ها يا رژيم های مستبد و خودکامه آنقدر فشار ، بيداد ، تعدی وفريب در حق اين مردم روا داشته اند که بسيار خوشباورانه يا بخاطر رهيدن از چنگال ديو و دد هر شيطانک چراغ را آفتاب و هر خاشه را خروار فکر کرده اند و با صد اميد و هزار آرزو دست هرکس و ناکس حتا دشمن خود و وطن خود را بار بار بوسيده اند . مگر عافل از آن که از دامی رسته در بندی بسته شده اند .
-- روزگار شان ازين بدتر . تاکی ؟ تا چه وقت ؟ چرا بيدار نميشوند . چرا خوب و بد خود را نمی فهمند . راستی همان بهتر که نفهمند تا ما به گردهء شانم سوار و از نوشيدن خون شان مست باشيم .
-- آنها می فهمند . خوب هم مي فهمند . مگر در مقابل مکر و فريب شما و مثل شما آزرده نشويد جناب چون گپ آمد و عدهء از به اصطلاح روشنفکران خود فروخته که نان به نرخ روز ميخورند و مزدور منشانه با تبليغات وسيع به نفع شما ، استبداد سياسی و مذهبی خلع سلاح ميشوند و فکر ميکنند تقدير چنين بوده و سرنوشت چنين ... بايد صبور بود که رب جليل دوست صبوران است و....
-- خوب دگر معلوم است که نمی فهمند . اگرهوشيار شده اند چرا بار بار فريب ما و ملا نقطی ها را ميخورند که حرف های شان نه حسابيست و نه کتابی . چرا واکنش نشان نمی دهند ؟
-- بادست خالی و شکم گرسنه ؟
-- چرا يادت رفته آن ( نابغهء شرق ، خردمند بزرگ ، رهبر توانا ، روح انقلاب هفت ثور ؟! و غيره و غيره در صحبت های داهيانه شان کاپی از حلقوم مردم انقلابی نگفته بودند که : << د خلقو زور د خدای زور دی >>
آقای وزير متوجه باشيد مثل که ما سياست ميکنيم و اين رويه نه برای شما نه برای حکومت پهلودار ونه برای اسيد معدهء من خوب است . آقای وزير حالا که شما با فقر بودجه مواجه استيد چرا يک کار دگر نميکنيد .
-- مثلاً چی کاری ؟
-- مثلاً فروش ، فروختن .
-- فروش چی ؟ فروش خود . مردم يا وطن ؟
-- نخير آنها را قبل از شما زرنگترها کرده اند . منظور فروش اموال تان است . اموال غير منقول داريد ؟ آنها را بفروشيد دالرک های نقد را به بالا جيب بگزاريد و به همان سرزمين مصون و مطلوب تان برگرديد که درين شوره زار نيلوفر نرويد .
-- جناب صدر جهت معلومات شما گزارش ميدهم قبل ازينکه اجباراً ازين زادگاهء زيبا فرارم بدهند از داشته های غيرمنقول همان خانه گک کاهگلی را داشتم که آنرا به راکت پراندند .
-- اين کار دشمنان خارجی ماست .
-- نخير کار دشمنان مردم . کار خونخوران داخلی بوده . همان های که ديروز سردستهء تفنگداران و خراب کاران بودند و امروز صاحب ثروت و اقتدار در کابينه و شوراها حضور دارند ....
-- آقای وزير شما از گپ گپ ميکشيد . من از فروش گفتم وشما ....
-- من از خود چيزی ندارم و نه جسارت اينرا دارم که بيت المال و مال مردم را بفروشم .
-- کی اين کار را کرده که شما دوم اش باشيد .
-- نميدانيد يا خود را به کوچه حسن چپ ميزنيد . نمی بينيد که چطور شاهء مخلو و اهل و تبارش مثل مار روی سينهء ملت چنبر زده اند و دار و ندارشانرا که مالکيت اصلی مردم است بفروش ميرسانند .
-- ( خنده ) بابای ملت را ميگوييد .
-- کدام بابای ملت ؟ همان بابای که چهل سال ملت را در فقر ، بيسوادی و بيماری نگه داشت و خود بابايی کرد . او چهل سال با ملت چهل تاق و چهل متاق کرد و شش کروری کابل را آباد ننمود . لطفاً زبان مرا مشورانيد .
-- بگو بگو گناهء شما نيست گناه از ماست که طرفدار دموکراسی استيم .
-- او هم دور از شما طرفدار دموکراسی بود ازيکطرف بلند شدن آوازهای زنده باد و مرده باد را ميگزاست از دگرطرف زندان ها را از مردان دگرانديش و آزاديخواه پر مينمود ويا بسيار جبونانه آنها را سر به نيست ميساخت . شما شمار زيادی ازين سربداران نام آور را بياد داريد ... اين مردک پرورش يافته در دامان ريا و رفاه عمر بی مفهومش را به عياشی سپری نمود ورنه ما چنين نمی بوديم .
-- چطور مگر ؟
-- شما نميدانيد که در شرق و غرب ، شمال و جنوب اين کشور قصرهای بنامش بوده و بيشترين وقت خود را به سير وسفر ، شکار و چی های دگر ميگزرانيد و از هر چمن گلی ميچيد و پرپر ميکرد . مگر شما از نام های ( رحيم غلام بچه ) و دهها بردهء ديگر بنام غلام بچه که زمينه ساز بزم هايش بوده اند چيزی نميدانيد ؟
-- آقای وزير توبه کنيد . شما چطور بخود اجازه ميدهيد در مورد بابای ملت چنين حرف های بزنيد .
-- باز ميگويم کدام بابای ملت ؟ وی را کی بابای ملت انتخاب کرده ؟؟ آيا ملتی که داغ هزارها بدبختی را از دست وی و اهل و تبارش به سينه دارند او را بابای خود خطاب ميکنند ؟ هرگز . نه جناب صدر نه . ملت درين انتخاب هيچ دخيل نبوده . اين يک مصلحت سياسی يا حاتم بخشی نژاد پرستانه بوده و بس .
-- خوب هر چی شما فکر ميکنيد . خدا مرا به گناه شما گرفتار نسازد . حالا به کوری چشم شما با بسيار آرامش خيال داشته های غيرمنقول خودرا بفروش ميرسانند و دالرجيت ميشوند ايشان با افتخار و مصونيت هم بابای ملت استند هم غازی و هم سلامت به خانه بر گشته اند نه به سرنوشت ( رضاشاه ) دچار شدند و نه به سرنوشت ( صدام حسين ) لک و درست آهسته آهسته چهار دانگ افغانستان را ميفروشند . از زمين ها و تعمير های پغمان و لغمان ، پروان و بدخشان گرفته تا کندوز و کندهار ، کنر و کابل حتا کوتی باغچه های ارگ را ... باز خدا پدر ( داوود خان ) را بيامرزد که دست خالی ازين جهان رفت .
-- ببين آقای صدر به قول تاريخ وقتی پدر شان با برادران سه تفنگدارش بفرمان برتانيای کبير از ( ديره دون ) به افغانستان داخل شدند از دار دنيا چيزی نداشتند و تا قبل ازآنکه ( حبيب الئه سقاب زاده ) جای را خالی کند مهمان آشنايان سرحدی خود بودند . پس اين مردک به اصطلاح ( بابای ما ) اين همه جايداد را از کجا کرد که با دست باز و خيال راحت بفروش ميرساند ؟ مگردر مصاحبه اش با( بی بی سی ) باربار تکرار نکرده است : << من بچهء يک سپه سالار بودم نه بچهء کدام پادشاه >> پس اين همه مثل سلطنت خدادادش از آسمان برايش افتاده است ؟!
-- شما چی فکر ميکنيد ؟
-- فکر چرا . مردم فقير اين کشور در بلاها مانده به يقين ميدانند که او مال ملت را می چاپد و يکبار دگر نامش را در تاريخ اين سرزمين سياه ميسازد . خاين خاين است چه مرد حقيری مثل او باشد چه مثل شما صدرالوزرا .
-- مرا هم رسوا ميسازيد ؟
-- بلی . شما را چی اگر پدر تان هم خاين به اين خاک و مردم آن باشد او را رسوا خواهم کرد تا همه بدانند که شما ها چگونه جنسی استيد .
-- وای معده يم . وای دگر تحمل ندارم شما از دی ، مو ، کر ، آسی ما سوء استفاده ميکنيد .
-- خاک به سر تان همرای دموکراسی قلابی تان .
-- وای از برای خدا کجا استيد ؟ ملا انصارالئه ، ملاشنواری اين مردک کفر ميگويد . مرتد است زود اورا پيش محقق نسب بفرستيد يا مثل شيما رضايی ، ديانا انجمن يا کی وکی با ضرب مشت و لگد نابودش کنيد .
-- گوش کن صدر بی قدر من قبلاً نابود شده ام از همان روز جلوس پدر تاجدار بابای تان .
-- بازهم مرگ برشما ، مرگ بر بيکاران و بيماران و وزير شان . شما لياقت حسابدهی و شفافيت را نداريد . برويد از پيش چشمم گم شويد . حسن غمکش . حلال زادهء بچه شفو . کلک راستگوی ....