ناتور رحمانی

(  حسابدهی  و  شفافيت  ؟!  )

 

وزيرکی را ازجمع انبازان به دارالپاسخ بردند تا در پيشگاهء چند همتای خرد و بزرگ ، کار کشته و گرگ عقب هفت درب بسته به پای پرچم پرستاره در کوتاه مدت حداقل سی دقيقه از سيصد و شصت و پنج روز جواب دهد که چی داشته و چی کاشته . وزيرک ترسيد و زبانش بکامش چسپيد . وقتی صدرالوزرا چنين ديد چنان نعرهء کشيد که وزيرک از ترس بزمين افتاد و تصوير مرد چپن دار در قاب فلزی خود تکان خورد .

--  بايد لب بگشايی و از زيره تا پودينه بگويی . نترس گپ ها پيش خود ما ميماند . مه همه از هم و با هم استيم . امروز به اصطلاح روز حسابدهی است آنهم به شفافيت شيشهء گيس وزير صاحب انرژی و برق . فهميدی ؟؟                    

--  فهميدم  .  مگرحسابدهی برای کی . برای شما که خود همه را ميدانيد و چون من جوال به آسياب شخصی ميبريد .    

--  شما حق نداريد ناگفته ها را بگوييد و پرده برداری کنيد . وقتی گفتم زيره و پودينه منظور همانقدر بگوييد که بشود ملت را به حقانيت دموکراسی و شفافيت باورمند ساخت . 

 وزيرک که از شکار دموکراسی به شعار شفافيت و حسابدهی فکراً ره ميزد و سرآب ميديد بعد کنکاش درمقام اعتراض برآمده گفت

--  کدام دموکراسی ؟ کدام شفافيت ؟؟ اگر واقعاً دموکراسی و حسابدهی مطرح باشد بايد آنطرف درب های بسته به پيشگاهء ملت حساب پس داد . آنها اين حق را دارند از ما پرسش نمايند . آنها حق دارند بدانند ما چی کرديم و چی نکرديم . مخصوصاً جناب برآشفته نشويد حسابدهی بايد از بالا شروع شود از شخص اول مملکت . بايد از ايشان پرسيده شود که شکم کدام بانک های شرق و غرب از پول های شان متورم گشته و چه مقدار پول های خيراتی دانگ دانگ دنيا را به کدام راه ها مصرف نموده اند ... از من چی ميپرسيد که از گاو غدودی دارم واز نبوده بودی ....

-- طرز صحبت کردن شما آقای وزير طور ديگريست . درست که شما ساليان زيادی درين کشور نبوده ايد و رسم وراه قريب دادن و اغوا کردن مردم را نميدانيد و يا فراموش کرده ايد . بخاطرتان مياورم . اين ملت را ما چوکيدار های ترفند باز يا اسلاف ما درطول تاريخ سياسی اين کشور فريب داده و فريب ميدهيم . وهمچنان بايد يادآور شوم که اگر همينطور دخل در اموربگيريد و موی دماغ هر کس و ناکس شويد زود باشد که پايه های لرزان چوکی تان بشکند و از فيض سفرهء چرب و گرم بی نصيب شويد . آقای وزير شما جوان استيد از ما گرگ های باران ديده و باتجربه های سالخوردهء سياست و کياست اين حرف را آويزه گوش کنيد . از خوان دولت و ملت هم خود خوريد وهم موقع بما دهيد . 

--  ميدانم . همه را ميدانم . همه نسلی از موريانه و مور و ملخ افتاده بجان اين کشور و مردم آنرا می شناسم . از همه راز ها و ساز ها ، همه ساختن ها و بافتن های عقب درب ها و پرده های دربار آدمک های وارد شده خبر دارم . بگزريم گپ بين خود ما باشد . من با اميد ياری به مردم و خدمت بوطن از دنيای خوشرنگ و آرام از کنار بحر نيلگون و ساغر پر می گلگون به اينجا آمدم تا کار کنم مگر شما جهان ديده های ( سی يا سی ) بر علاوه که نگزاشتيد کار کنم مرا طوری آلوده ساختيد که دگر نمی توانم از گوشت سی سی و مزه سی – ياسی بگزرم . مگر در نهاد من در دورترين زوايای آن ديوانهء است که مرا به گويش حقيقت واميدارد . اوقات تلخ نشويد جناب صدر

فکر نميکنيد اکنون وقت ديگريست  ملت بدر شده از آزمون زمان و چشيدن تلخی های جنگ و شناخت دبله ماران و سياسی مدارييان دگر فريب بخورند ؟

--  درست . آنها آبديده شده اند . مگر شبيه آبی اند که داخل ديگی بجوشند . وقتی ما دانستيم که فشار بخار آنها را تا سطح انفجار ميرساند و برای دنيای خورد و برد ما خطر توليد ميکند با عناوين مختلف سوراخک های در ديگ ايجاد ميکنيم تا باد و بخار شان فروکش نمايد . 

--  مثلاً چطور ؟

--  مثلاً با نمايش ها و بند بازی های جالب و دل مشغول کن مثل راه اندازی انتخابات رياست جمهوری ، انتخابات لوی جرگه و ولسی جرگه ، شورای شهری و ولايتی ، روز حسابدهی وزرا وغيره وغيره ... آنها خوشباورانه می پزيرند که در اين همه امور دخيل ، صاحب نظر و اختيار دار بوده اند . مگر بيچاره ها نميدانند که ما بانام شان تجارت ميکنيم همانطور که اکثر وزرای فعال ما در گزشته با خون شان معامله کردند .

--  ببخشيد کمی وضاحت ميخواهم .

--  وضاحت همين است . همه آدمها و آدمک ها قبلاً انتخاب ميگردند . همه پست ها و چوکی ها از پيش تقسيم خويش وقوم ها و دوستان ميگردد . انتخاب در قاموس ما همان انتصاب است که نه شما دانيد و نه ملت . اين ما استيم که با نام انتخابات مسخره بازی ميکنيم . صندوق های رأی را تيروبير ميکنيم . اوراق رأی احمد را در صندوق محمود و از کلبی را در صندوق مقصود مياندازيم . بارنگ خام شست چی رنگ بازی ها ميکنيم . باز اگر مردم متوجه شده سروصدا کنند با ايجاد کميته و کميته بازی قسماً آن سروصدا هارا خاموش ميسازيم ... گمشکو آقای وزير ما زور زور آدمها استيم و زور زور کار ها ميکنيم .

--  ميدانستم مگر نه به اين وقاحت . اما در مورد اين يکی چی نقشه داريد ؟

--  منظور تانرا نفهميدم .

--  منظور از راه اندازی حسابدهی و شفافيت است که هيچ وزيری قسم شايد و بايد در حساب و کتابش شفافيت ديده نشد و گزارش گونه از کار وزارت خود در معدودهء همان چند پروژه گک ، پخته کاری چند سرکک ، ساختن چند خانه گک و گلکاری چند چمنک حرف زدند آنهم دريک پلک زدن . 

--  آقای وزير فکر ميکنم شما صبحانه فيل مرغ نوش جان کرده ايد زيرا يک قسم گنگس تشريف داريد . کدام حسابدهی ؟ کدام شفافيت ؟

اين همه حرف روی يخ زير آفتاب تموز است . ماتا هنوز کسی را نديده ايم که جرات بازپرسی از مرد شماره يک تا چهارصد و بيست حکومت و دولت را داشته باشد .

--  يعنی ....

--  يعنی اين ملتی گرسنه و فاقه اگر احياناً جسارت بخرچ دهند و با استفاده از يکی از همان سوراخک های ديگ بخار يعنی به اصطلاح ( آزادی بيان ) بمدد چند گرسنهء ديگر بنام روشنفکر ، خبرنگار وغيره  روزنامه ها را سياه کنند وما را رسوا آنوقت ملاها و مولوی های خود را بجان شان مياندازيم که بيک اشاره آنهارا به ريسمان کفرگويی و ارتداد بسته روزنامه شانرا مصادره و خود شانرا پشت نخود سياه روان کنند .

--  کدام نمونه ميتوانيد ارايه دهيد جناب صدر .

--  بلی . مگر از سرنوشت مدير مسوول ( آفتاب ) و سردبير ( ماهنامهء حقوق زن ) خبر نداری که چطور آنها را به کفر گويی محکوم نموده يکی را فرارملک و ديگری را بزندان افگنديم . گرچه تمام روشنفکران و اتحاديه های چی وچی اعتراض کردند . نامه ها نوشتند احتجاج نمودند و چی کار های دگر.  مگر جای را نگرفت و ( محقق نسب ) هنوز در زندان حقيقت و ايمان را در ذهنش محاسبه ميکند . گپ پيش خود ما باشد بخدا نوشتهء آن مرد نه کفر گويی بود و نه توهين به مقدسات . اما ما ازين قسم نورافگن ها می ترسيم که اگر با منطق برحق اين ها بزرگترين دستاويز يعنی ( دين سياسی ) را که پشت و پناه ماست از دست بدهيم دگر حکومت کردن بالای اين مردم دشوار ميگردد . در گزشته ها نيز چنين بوده و زمامداران مستبد و خود کامه از همين شيوه برای سرکوب مردم کار گرفته اند .

--  ببخشيد جناب گپ ها چون آفتاب روشن است و چون حقوق زن اين ديار پايمال .  مگراز موضوع دور رفتيم . گپ سر شفافيت و حسابدهی بود ....

--  پيشتر گفتم که شما گنگس تشريف داريد دروغ نگفتم . همو يک چند مليارد دالرک که دوستان خارجی ما لطف کردند يا کوچک نوازی کردند اين مردم داد و فرياد را راه انداخته اند که بما حساب دهيد آن دالر ها چگونه و در کجا مصرف شده که ما نه برق داريم ونه آب ، نه نان داريم ونه کار ، نه دوا داريم و نه سرپناه ... اين بلا زده ها نميدانند که نصف اين پول ها بنام معاش ، مزد و اجوره ، بازسازی و کارسازی واپس به جيب همان مشاورين خارجی ميريزد . يک مقدارکش درچرخش پيش اينجوهاست که همو خود مااستيم ما نميگزاريم که اين دالرک ها از چنگ ما فرار کند . وکمی دگر آن هم تکافوی معاش باديگارد ها ، دربان ها ، قابچی ها ، دايه ها ، موترها ، قصرها ، شب نشين ها ، عياشی ها ، سفر ها ، لباس ها ، مصرف خورد ونوش و مصرف روزانه اهل وعيال مارا بمشکل ميکند . آقا شوخی نيست هر وزير صاحب يک لشکر معاش خور شخصی دارد ....

--  و مصرف پروزه های عامه مثل آب و برق ، زراعت و آبياری ، تعليم و تربيه ، صحت عامه ، ساختمانی ، شاروالی و غيره و غيره چطور ؟

--  وزير هر کدام ازين ها را که نام برديد بودجهء اختصاصی خود را دارند . آنها برای اينکه به اصطلاح ( خاله خاطرت نمانه ) از کوهء کار کاه را اجرا ميکنند . آخر خودشان بيچاره ها هزار مصرف دارند . بايد بخود هم برسند . نگفته اند : << چراغ که در خانه بسوزد مسجد را صبر است >> اميدوارم همه را فهميده باشی .

--  سراپا همه را فهميدم و آگاه شدم که حسابدهی و شفافيت چی معنا دارد . مگر مردم ....

-- من نفهميدم .  خودت خدمتگار ما استی يا خدمتگار مردم ؟ راستی ببخشيد شما وزير کدام وزارت استيد ؟

--  من وزير بيکاران و بيماران استم .